بکوشش: محمدحسین دانایی
یک نوع سیگاری پیدا کردم بیستتائی به اسم Austria 3 که قیمتش هم مناسب است، ۲۰ تاش ۶/۳ شلینگ و طعم قابل قبولی دارد و ارزان هم هست. در فنارسه بالاخره آن "گُلواز"[1]علیه السلام با دهان و گلومان اُخت شد، در سویس هم میشد "گُلواز" پیدا کرد و داشتیم تا اینجا. اولین بسته سیگاری که خریدم، کلافهام کرد کرد و حالا این یکی قابل تحملتر است تا چیز بهتری گیر بیاورم.
این دو روزه که اینجائیم، حسابی آفتابی است و گرم، نظیر رم، و تأسف میخورم که چرا لباس تابستانی را بستهایم در چمدان بزرگ و حالا بیاطو است، وگرنه میپوشیدیم.
اُپرای دولتی اینجا هم باز شدهاست، از دیشب افتتاح شده با Fidellio [2] باید یک شب برویم. برنامه بقیۀ هفتۀ فعلی را هم زده بود که چندان جالب نبود. از هفتۀ بعدش یک برنامۀ جالب را خواهیم دید. باید هر روز از دمِ درش رد بشوم، شاید چیز دندانگیری پیدا شود. زندگی "وانگوگ" را هم که جناب "کِرِگ دوگلاس" بازی کرده، رنگی و سینماسکوپ اینجا می دهند. دیشب رفتیم که بلیط بخریم و علیٌ، ولی بلیط تمام شده بود و باید زودتر برویم و بلیط بخریم و برویم. از چهار شلینگ بلیط داشت تا در حدود 20، و ما ناچار بلیط شش- هفت شلینگیاش را می خریم که در حدود وطنمان باشد، خیلی هم ارزانتر از زوریخ درمی آید که خیلی گران بود.
اینجا هم مثل زوریخ تراموای برقی دارد فراوان، اما کهنه تر از مال زوریخ، ولی فراوان تر، چون شهر بزرگتر است. خیابان های اینجا هم جز در محلۀ جدید کاسبیِ شهر که تنگ است و با چراغ های نئون والخ و درست مثل پاریس است، پهن است و "شانزلیزه"مانند با عمارات قدیمی و کاخها و بولوارها و چراغ گاز در شب و ایللومیناسیون عمارات و دیگر مظاهر تمدن غربی. در محل تقاطع دو خیابان بزرگ بولوارمانند در حوالی مهمانخانۀ ما، زیر چهارراه بزرگش یک عدد زیرزمین ساخته اند بزرگ و گِرد و از هر طرف پیاده روها، پله های برقی دوطرفه، یعنی پائین و بالارونده، و پر از مغازه در اطراف و در وسط یک کافه بزرگ که دیشب درش شام خوردیم، یک آ... و یک شربتمانند و دوتا هاتداگ به 17 شلینگ. بدیش این است که هنوز نه راهنما داریم برای شهر و نه کتابچه ای- چیزی و بامید خدا می رویم بیرون و از آن مجله های هفتگی پاریس هم اینجا نیست، فقط روزنامه ها هستند، همه آلمانی و غیرقابل استفاده برای فقرا. اگر بتوانیم فردا سری به سفارتخانۀ مبارکه بزنیم و هم نشانی دکتری بپرسیم و هم راهنمائی بخواهیم، بد نیست. البته راهنمای چاپی، نه زباندار که باعث دردسر خواهد شد، چنانکه در رم و پاریس شد و در پاریس کمتر، چون کمتر داشتیم.
دوشنبه 18 شهریور - 9 سپتامبر- 8وربع بعدازظهر
امروز خانۀ قطعی وینمان را پیدا کردیم، در نمرۀ 21 خیابان Sternwarte در محلۀ هجدهم، شمال وین که یک عدد بالکن هم دارد و سروصدای خیابانی که از آن قطار برقی (تراموای) رد می شود. خانۀ نوی است، با تمام وسائل: آشپزخانه با گاز، حمام و وان با گاز، تلفن و دیگر مخلفات. و ما حق استفاده از همۀ اینها را داریم، و باید روزی 80 شلینگ بدهیم، یعنی روزی 24 تومان و این البته می ارزد با آن خانه ای که شب اول در وین نصیبمان شد به 60 شلینگ، که نصیب کافر هم نشود. حساب پانسیون Schneider شد در حدود 444 و خردهای و با انعام ها و تاکسی رفت و آمد و غیره هم شد در حدود 510 شلینگ برای دو روز و نیم، یعنی 153 تومان سه روزه. و این نهایت لوکسی بود که در عُمر این سفر کردیم، گرچه در زوریخ هم کمتر از اینها نشد، یعنی در همین حدود بود. تا بحال یک 20 شلینگ پول تاکسی داده ایم و یک 30 تا و هر دو برای رفتن و آمدن به و از همان پانسیون شنیدر.
اینجا از خانه که بگذری که بسیار گران است، بقیۀ زندگی نباید گران باشد. امروز عصر کره و نان و گوجه فرنگی و پیاز و خیار و صابون و شامپو خریدم باندازۀ یک روزمان (و صابون جعبه ای باندازۀ تمام مدت اقامت در اینجا) به جمعاً 29 شلینگ، یعنی در حدود نُه تومان، گرچه اینهم در همان حدود پاریس است، البته با زندگی خیلی بهتری که درین خانه داریم و آنجا نداشتیم.
صاحبخانه پیرزنی است مثل همۀ اهالی این شهر که تا بحال باهاشان برخورد کرده ایم، مهربان، ولی اندکی خوددار، و تنها زندگی می کند و کمی میترسد. و خیلی ناراحت است که پلیس همچه و همچون. هر چه باشد، سرحد مجار است و سرحد شرق و روس است و اینها متوجه نیستند. مثل دیگر اطریشی ها این هم "بتهوون" و "کافکا" و "توماس من"[3] و دیگران را اطریشی می داند. آلمان ها هم لابد همین خیال را میکنند و بهرصورت، بیخود نبوده است که "هیتلر"[4] بدبخت اینجاها را یکی کرده بوده است و گویا هنوز هم مردم بیمیل نیستند که آن اوضاع برگردد. هیکل بلندی دارد و مثل اغلب اینجائی ها، اُسطُقُص دار[5] است و متکی به نفس و انگریزی حرف میزند، البته به لهجۀ آلمانی که بعضی وقتها عهدوعیال هم نمی فهمد، چه رسد بمن. فرانسه هم یکی- دوکلمه ای می داند. حتی کمتر از فقرا. تنها است، نوشتم و ناچار خیلی خانم است و تروتمیز.
توی بالکونی که ما الآن نشسته ایم و این اباطیل را می نویسیم، روی لبۀ بالکون یک جعبه باریک و بلند و سرتاسری گذاشته که توی آن گُل کاشته، جعفری و شاه پسند و یک مقدار علف هرز و گُل های دیگری هم توی ظرف های چینی کوچک- کوچک سبز کرده که روی میز گذاشته، یا از درودیوار بالکون آویخته. تابستان را براحتی توی بالکون خودش جا داده. یک عدد گلدان کوچک هم روی میز کوچک کنار بالکون دارد که گویا تخم پرتقالی است که گوشه ای سبز شده و او برداشته توی گلدان کرده و از سبزیِ برگ هایش حداکثر استفاده را می کند. تعجب می کرد که چرا خط ما اینجوری است (کاغذ به بچه ها می نوشتیم) و می گفت: خیلی شبیه عربی است و باورش نمی شد که ما هم خط تندنویسی داشته باشیم و راجع بموزیک سنگین می پرسید که دوست داریم یا نه و ازین حرف ها. بهرصورت، مدتی گپ زدیم و اوراق شهربانی را برایش پُر کردیم و او تخت خوابمان را پهن کرد که توی دیوار میرود، یعنی بلند می شود و توی گنجه مانندی جا می گیرد که جلویش پرده آویزان است و هیچ جا را نمی گیرد، و حالا هم رفته و ما نشسته ایم بکار خودمان.
دیشب votivkirche [6]شان را دیدیم که تقلیدی است از "نوتردام" و اینطور که خودشان معتقدند، "شونبرون"[7]شان هم تقلیدی است از "ورسای"، ولی یک کلیسا دارند باسم karlskirche [8] که در همان حوالی بازار و خیابان "ماریا هیلفر اشتراسه" است و استیل جالبی دارد. دو گلدسته اش شبیه ستون های "واندوم"[9] و "باستیل" در پاریس است و البته قدیمی تر از آنها و شبیه ستون "تراژان"[10] در رُم، و مسلماً تقلید از آن. بدرودیوار گُله به گُله چندتا بیرق نصب کرده اند و زیرش یک لوحۀ مرمر است که اینجا "بتهوون" در فلان سال، فلان سمفونی را زد، یا "موتزارت"[11] درینجا زندگی کرد یا "شوبرت"[12] اینجا حمام می رفت.
امشب هم بعد از مدتی به نان و آب خودمانی رسیدیم و نان سیاه دوتکۀ بزرگ خوردیم و حالا دل فقرا درد گرفته. انگور هم برای اولین بار در اروپا دو شب است که اینجا میخوریم. دیشب توی راه خریدیم و خوردیم و امشب در خانه.
دیگر هم بس است. کاغذ "هوشنگ"[دانشور]را تمام کنم، بعد هم کاغذ برادرم را و دیگر برویم بخوابیم. والسلام.
مأخذ: روزنامه اطلاعات- 12 دی 1402
[1])Gauloises ، یکی از سیگارهای قوی و معروف ساخت فرانسه
[2]) Fidelio، اپرای آلمانی در دو پرده اثر بتهوون
([3] مان- توماس ( 1955- 1875 میلادی)، نویسندۀ آلمانی و برندۀ جایزۀ نوبل
[4]) هیتلر- آدولف ( 1945- 1889 میلادی)، فعال سیاسی و صدر اعظم آلمان
[5]) ]اصل: اسّوقص[ اُسطُقُص، مایه و اصل هر چیزی
[6]) Votivkirche، کلیسایی در وین
[7]) Schloß Schönbrunn به معنای "چشمۀ زیبا"، اقامتگاه تابستانی پادشاهان اتریش در وین که قبلاً پایتخت اتریش بوده و اکنون یکی از آثار مهم فرهنگی این کشور بشمار می رود.
[8]) Karlskirche، کلیسای سبک باروک در وین
[9]) Vendome Column، ستونی است واقع در میدانی در پاریس به همین نام
[10]) Trajan's Column، ستونی رمی واقع در رم ایتالیا
[11]) موزارت- ولفگانگ ( 1791- 1756 میلادی)، آهنگساز اتریشی
[12]) شوبرت- فرانتس ( 1828- 1797 میلادی)، آهنگساز اتریشی
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.