دانشگاه و تحصیلات عالیه
در کشوری مانند ایران که وظیفه دانشگاه پاسبانی از چند هزار سال فرهنگ و تمدن است، کار دانشگاه به مراتب دشوارتر از کار دانشگاههای کشورهایی است که این اندوخته عظیم را ندارند. هرچه ثروت بیشتر باشد نگاهداری آن دشوارتر است. نقص بزرگی که این روزها در کار دانشگاههای ما هست، این است که چون دولت مزایای مادی برای کسانی که لیسانسه یا دکتر باشند قائل شده است، جوانان تنها برای رسیدن به این مقصود و این درجه وارد دانشگاه میشوند و روز شماری میکنند تا هرچه زودتر به آن درجه برسند.
در بسیاری از کشورهای جهان معمول است که برای پذیرفتهشدن در هر کار دولتی امتحان ورودی میگیرند و شایستهترین کسان را برمیگزینند، نه هر کسی را که به درست یا نادرست ورق کاغذی را بهدست آورده است.
مصلحت ایران نیز در این است که همین کار را بکنند، ناچار هرکس که آرزومند کارهای سبک و سنگین دولتی است، در مراحل تحصیلات عالی خود و در دانشگاه میکوشد که هرچه بیشتر چیز یاد بگیرد تا در امتحانهای ورودی بر دیگران مقدم باشد نه آنکه به گواهینامهای که به هر جان کندنی بهدست آورده است.
مغرور و محترم باشد. برای رفع این نقیصه چاره دیگری هم باید اندیشید و آن این است که هر دانشجوی دانشگاه چنانچه در بسیاری از کشورهای جهان هم معمول است، کارنامهای داشته باشد که همه مراحل تحصیلی وی را در آن ضبط کرده باشند و داوطلبان ورود به خدمات دولتی را از روی آن کارنامه بپذیرند و سزاوارترینشان را برگزینند.
در دانشگاههای ما بیشتر کسانی نامنویسی میکنند که پس از فراغ از دوره دبیرستان برای گذران خود به کاری مشغول میشوند و تنها در ساعتهای فراغت و بیکاری احیانا در بعضی درسها حاضر میشوند و حداکثر بهرهای را که باید از درس ببرند نمیبرند، هنگامیکه به دانشگاه میروند از کار روزانه خود خسته و مانده شدهاند وآن حضور ذهن و آمادگی خاطر را که باید برای درک و کسب دانش داشته باشند، ندارند و قهرا کارشان سرسری خواهد بود و دل به درس نخواهند داد.
چاره جز این نیست که در هر دانشگاهی بورسی برای بهترین دانشجویانی که در مسابقه ورودی پذیرفته میشوند، فراهم کنند و گذران ایشان به این وسیله تامین شود تا در شبانهروز مشغله دیگری جز درس خواندن و چیز یاد گرفتن نداشته باشند. در ضمن باید هر دانشجویی مقید باشد که در همه ساعتهای درس حاضر باشد و از غفلت و غیبت خود زیان ببرند و کار درس را سرسری نگیرند و آن را شغل خود بداند.
قید دیگری که باید در دانشگاه باشد این است که استاد و دانشیار و دستیار و ... در هر شهری ساکن همان شهر باشند و در سراسر روزهای تحصیل در آن شهر مقیم باشند نه آنکه یک پای ایشان در طهران و پای دیگرشان در شهر دیگری باشد به اینگونه معلم در تمام ساعتهای دوره تدریس در دانشگاه خواهد بود و دانشجویان همیشه از او برخوردار خواهند شد.
تردیدی نیست که معلم یدکی که تنها هفتهای یکی دو روز و چند ساعت از وجودش برخوردار شوند، نمیتواند همه فوایدی را که از او انتظار میرود، برساند. از این گذشته پیدا است که معلم دانشگاه در هر طبقه و هر سن که هست باید کار دیگری جز تدریس و تحقیق و تالیف در فن خود نداشته باشد و همه حواس وی و همت او تنها مصروف شود و تردیدی نیست کسی که کارهای گوناگونی دارد اگر از عهده همه آنها بر آید از عهده تدریس که کار مهمی است و استغراق میخواهد و نمیتوان آن را با کار دیگری یا کارهای دیگر توام کرد، برنخواهد آمد.
همین نکته درباره روسای دانشگاهها است که حتما باید ساکن آن شهر باشند و همه اوقات را در ایام هفته صرف کار مهم و جدی خود بکنند. همچنان که هر مامور دولتی از محل ماموریت خود غایب شد، رخنه و خلل در کارش پیش خواهد آمد اگر رئیس دانشگاه هم در سراسر دوره تحصیل در شهری که دانشگاه در آن است، حاضر نباشد ریاست وی بیشتر جنبه مزاح خواهد داشت. امیدوارم این خردهگیریهای من که بیش از همه همکاران عزیزم به دانشگاههای مختلف جهان از شرق و غرب رفتهام گران نیاید و سودمند افتد.
منبع: ماهنامه وحید، تهران دیماه ۱۳۴۲