عجایب وصف ناپذیر!
در روز یکشنبه غُره ذیالحجه ۱۳۱۲ ساختمان آن را شروع کردند و در اواخر سال ۱۳۱۳ گویا ساختمان کارخانه و نصب ماشینآلات پایان یافت و بهرهبرداری آزمایشی آن شروع شد. ظرفیت کارخانه هشتاد تا صد تن چغندر در روز و ماشین آن ساخت انگلستان و از کارخانه «ویلکک» بود. شرکت امینالدوله در حدود تعهدات مربوط به تامین آب و چغندر مصرفی کارخانه بود. این شرکت در زمستان آن سال شروع به چغندر کاری کرد و برای اینکار با رعایای کهریزک که کارخانه در آنجا تاسیس شده بود، قراردادی بست، اما چون محصول آن به بازار آمد نتوانست با قند روسی رقابت کند و به تعطیلی کارخانه منجر شدو در نتیجه بین شرکت و رعایا اختلافی پدید آمد که مدتها وزارت امورخارجه را به خود مشغول داشت.
در تاریخ افضل راجعبه این موضوع بالنسبه مفصل بحث شده است. افضلالملک مینویسد: «.... روز جمعه بیست و دوم رجب بندگان اقدس شاهنشاهی به جهت ملاحظه و نظاره کارخانه قندسازی که توسط کمپانی و مدیر بلژیکی قریب یکسال است که در قریه کهریزک تهران دایر شده است، از تهران تشریففرمای قریه کهریزک که در دو فرسخی تهران است، شده و کارخانه قندسازی را کاملا نظاره فرموده، در حضور همایون مقداری قند ریختند و بسی حیرتها از اختراع انسان حاصل شد که چه ماشینها میسازد و چه قدرتهای خیالی دارد. عجایب این کارخانه به وصف درنمیآید. نمیتوان تشریح کرد مگر آنکه کسی به چشم ببیند.
در روزنامه ایران نوشتهاند که قند این کارخانه نهایت امتیاز و صفا را دارد، لکن خلاف است. قند گریک (یونان) و قند روسیه و سایر قندهای اروپ خیلی بهتر از این قند است. قند این کارخانه از قندهای یزدی که چند سال قبل در یزد ایرانیها میریختند بهتر است ولی در مقابل قند اروپ که به ایران میآورند، هیچ تعریفی ندارد. قند این کارخانه صلب و سخت است. در چای با آب گرم دیر آب میشود. صفا و درخشندگیش کم است.
خلاصه جناب مستطاب اشرف صدراعظم که قریه کهریزک ملک ایشان است، تشریفات قدوم همایون را بهطور شایان از ناهار و فواکه عصر و سایر لوازم در آنجا مرتب و مهیا ساخته، بندگان اقدس همایون بعد از ملاحظه کارخانه و کارگران به منزلی که مخصوص راحت ایشان آماده شده بود، نزولاجلال فرموده و صرف ناهار کرده، بعد از چای به دارالخلافه رجعت فرمودند. خوب است که از قند مکرر سخن گوییم که قنادان هر انجمن قند مکرر دارند و نقادان سخن هم در ذکر قند تکرار جایز میشمارند.
لهذا محض آگاهی بعضی از مردم قدری صحبت در کارخانه قندسازی و سایر کارخانههای دیگر ایران کرده تا بعدا اگر بهکاری اقدام میکنند از روی بصیرت باشد. عیب بزرگ قند این کارخانه این است که از دولت روسیه به تهران و سایر بلاد ایران محض تجارت، قند به ایران میآوردند و گمرک میدهند و سی منزل و بیست منزل در خاک ایران که راهآهن نیست، کرایه به مکاریان میدهند که قندها را بار شتر و قاطر کرده به ولایات حمل کند.
با این تحمل ضررها و خسارتها و زحمتها قند فرنگ هر منی در میان تجار به پنجاه هزار به فروش میرسد ولی حماقت کمپانی و مدیر بلژیکی کارخانه قندسازی ایران این است که در دو فرسخی تهران کارخانه ساخته قندش را به تهران میآورند، نه مثل قند روسیه وجه گمرکی دارد و نه سی منزل و بیست منزل به مکاری کرایه میدهد. هیچگونه ضرری ندارد با این حال او هم قند خود را مثل قند روسیه به قیمت یک من پنجاه هزار به فروش میرساند.
مردم چون قیمت هر دو قند را یکسان دیدند، در حالتی که قند خارج را بهتر مشاهده میکنند، البته قند خارجه را خریده، کارخانه قندسازی در ایران ضرر میکند. پس باید مدیران قندسازی ایران هر منی از قند خود را یک هزار دینار از قند خارجه که به ایران میآید و متحمل ضرر میشود ارزانتر بفروشد تا همه به خریدن قند او راغب شده، دیگر مالالتجاره روسیه به ایران نیاید و خریدن قند منحصر به کارخانه قندسازی ایران شود تا هزار فایده برد.
خبط دیگر این کارخانه قندسازی این است که مدیر این کار یک کارخانه بیشتر نداشت و به قدری میتوانست قند بیرون بیاورد که کفایت یک بلوک مثل ورامین را بکند و نمیتوانست قند تهران را برساند، چه برسد به قند سایر ولایات. در اینصورت باز اهل ایران محتاج قند بلاد روسیه بودند و کار منحصر به این اداره نمیشد. لهذا چندان فایدتی نمیبرد.
اداره قندسازی باید چندین کارخانه داشته باشد که اهل یک مملکت دیگر محتاج به قند خارجه نباشند و باید اداره قندسازی ایران قند خود را از قند خارجه به قائده پنج -یک ارزانتر بفروشد که مالالتجاره خارجه از کثرت ضرر عاجز شود و الا کار پیشرفت نخواهد کرد.
باری این کارخانه قندسازی که من شرح وقایعش را در ضمن سنه هزار و سیصد و پانزده نگاشتم افتضاح و عدم پیشرفت کارش در سنه هزار سیصد و هفده معلوم شد و ضرر کار و کارخانهاش خوابید و اختلاف و ناحقگویی کمپانی بلژیکی به ایران که مستاجر و چغندرکار او بودند معلوم شد.
ایرانیان بیچاره که چغندر برای کمپانی میکاشتند، خسارت دیدند و ادعای ضرر کردند. طرفین به هم ادعاهای بیجا آوردند ولی به شهادت جناب ناصرالملک و محتشمالسلطنه که باطنا میخواستند سخن بلژیکیها درست باشد، تصدیق میکردند که حق به جانب ایرانیان است.
مطابق نوشتجات و قرارنامهها که طرفین به هم سپرده بودند، مدیر بلژیکی ناحق میگفت. به دولت عارض شدند. طرفین به محاکمه جناب ناصرالملک راضی شدند و ناصرالملک واقعا از اشخاص راست و درست و صحیح ایران بودند که ابدا عصبیت نداشتند.
باطل را به حق رجحان نمیدادند. با تحقیق و با اطلاع بودند و این بنده در میان ایرانیان چهار نفر شخص صحیح و درست دیدم که یکی از آنها بلکه بهتر از ایشان جناب ناصرالملک بود و از ایشان شنیدم که اظهار عجز میکرد و میگفت اگر بگویم حق به جانب ایرانی است، سفیر دولت خارجه از ایران میرنجد، اگر بیانصافی کنم و بگویم حق به جانب مدیر بلژیک است این ایرانیان با دیدن ضرر به محضر علمای اسلام حاضر شده، متحصن و ملتجی میشوند و سخن بهطول میکشد. امید است که دوستانه بهطور خواهش بین آنها را صلح دهیم که ایرانیان ضرر فاحش نبرند و اهل خارجه هم مکدر نشوند. خلاصه انجام این کار قدری اشکال داشت.»
به هر صورت مبارزه با شرکت و کارخانه و محصول آن شروع شد و شایعه کردند که «... چون قند کهریزک بهوسیله استخوان مرده سفید میگردد، مصرف آن بر مسلمان حرام است و مراد از استخوان مرده، زغال حیوانی است.» حربه دیگر ارزانتر فروختن جنس بود، قند ارس در همهجا از قند کهریزک ارزانتر عرضه میشد. قدرت سیاسی و اقتصادی روس نیز پشتیبان این عمل بود.
از اینرو کارخانه پس از سه دوره بهرهبرداری در ۱۳۱۷ه.ق به علت ورشکست شدن کمپانی چنانکه گذشت، تعطیل شد و بعدا عدهای از زرتشتیان سهام آن را به قیمتی نازل خریدند. کارخانه تا سال ۱۳۰۸ شمسی عاطل و باطل افتاده بود، در آن سال کسری ماشینآلات آن از کمپانی آلمانی «وولف» واقع در «ماگدبورگ آلمان» که بعدا «بوکاوولف» نامیده شد، خریداری و نصب شد و اولین بهرهبرداری مجدد آن پس از سی و شش سال تعطیلی در ۱۳۱۰ صورت گرفت و مساحت کل زمین کارخانه هفتاد و دو هزار مترمربع بود که ۱۳۸۰ مترمربع آن زیر بناهای صنعتی و انبارها و ۳۰۷۶ مترمربع آن زیربنای منازل مسکونی قرار داشت. این کارخانه در سال ۱۳۴۳ به علت فرسودگی ماشینآلات متوقف شد.
منبع: حسین محبوبیاردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰.