بندرگاههای پر رونق
پادشاهان هندوستان گرفتار مشکلات داخلی خویش بودند و در ایران نیز نزاع میان حکومتهای محلی مانع گسترش روابط خارجی بود. اما در سده دهم هجری هند و ایران تحت حکومت دو خاندان برجسته صفویان و گورکانیان به قدرتهای بزرگی مبدل شدند. اوج قدرت صفویان در ایران با قدرتمندی گورکانیان هند همزمان بود که منجر به ایجاد ارتباطاتی میان ایشان شد.
شاهزاده خرم معروف به شاهجهان، قبل از جلوس بر تخت سلطنت با شاه عباس رابطهای صمیمی داشت و همواره مکاتباتی میان ایشان رد و بدل میشد. پس از درگذشت شاه عباس در جمادی الاولی ۱۰۳۸، شاهصفی به سلطنت رسید. در ذیالحجه ۱۰۴۰هـ. میربرکه و میرظریف سفیران شاه جهان به حضور شاه صفی رسیدند. نخستین سفیر شاه صفی، محمد علی بیگ کرگیراق در سال ۱۰۳۹هـ. به هند فرستاده شد. وی در ۱۰۴۳هـ. به ایران بازگشت.دومین فرستاده شاه جهان به ایران، صفدرخان بود. وی در سال ۱۰۴۶هـ. در کاشان به حضور شاه صفی رسید و تا اصفهان او را همراهی کرد. وی در دربار ایران بسیار مورد احترام قرار گرفت. در زمانی که هنوز صفدر خان ایران را ترک نکرده بود، نزاعی میان وی و سفرای فرنگ رخ داد که چند نفری در این کشمکش به قتل رسیدند و اسباب و لوازم اروپاییان به دست هندیان غارت شد. سرانجام نزاع با دخالت امیر قاسم بیگ، نایب داروغه اصفهان، به پایان رسید و چند روز بعد برای دلجویی از صفدرخان چند راس اسب به وی هدیه شد.
در این سال شاه جهان توانست با استفاده از ضعف ایران پس از مرگ شاه عباس و قتل امیران شایسته ایرانی به دست شاهصفی به آرزوی اجدادش در مورد بازپسگیری قندهار جامه عمل بپوشاند. علی مردانخان حاکم قندهار که مغضوب شاهصفی شده بود، برای نجات از مرگ، قندهار را در بیست و یکم شوال ۱۰۴۷ تسلیم نیروهای شاه جهان کرد و خود به هند رفت. شاهجهان هم سعیدخان کابلی را به حکومت قندهار برگزید. شاهصفی به سبب حمله عثمانیها به مرزهای غربی و از دستدادن بغداد نتوانست به سرعت برای بازپسگیری قندهار اقدام کند و زمانی که آماده حمله به قندهار میشد در دوازده صفر ۱۰۵۲ در کاشان درگذشت. پس از شاه صفی فرزند دوازده سالهاش عباس دوم به سلطنت رسید. کمی سن شاه و جنگ قدرت در دربار ایران سبب شد تا پس گرفتن قندهار سالها متوقف بماند. جان نثارخان اولین سفیری بود که شاه جهان به نزد شاه عباس دوم فرستاد و در بازگشت اوتارخان او را تا هند همراهی کرد. در فاصله این سالها شاه جهان به دنبال گسترش قلمرو خویش به ماوراءالنهر لشکر کشید و بلخ را تصرف کرد. نادر محمدخان ازبک برای دریافت کمک برای مقابله با حملات هند به ایران آمد.
سرانجام شاه عباس دوم توانست بر مشکلات داخلی غلبه کند، قدرت مطلقه را در دست گیرد و تلاش برای بازپسگیری قندهار را آغاز نماید. در سال ۱۰۵۸هـ. شاه عباس دوم از اصفهان به جانب خراسان حرکت کرد و شاهقلیبیگ ولد مقصودبیگ را به دربار شاه جهان فرستاد و از وی خواست تا قندهار را پس دهد. ایرانیان در ذیالحجه ۱۰۵۸ قندهار را محاصره کردند. با رسیدن نیروهای قزلباش، شهر زمین داور بلافاصله تسلیم شد و در صفر ۱۰۵۹ دولت خان حاکم قندهار در مدتی کمتر از دو ماه قلعه را تسلیم کرد. شاه عباس به تمامی اهالی قندهار که خواهان رفتن به هند بودند، اجازه مهاجرت داد. پس از فتح قندهار، شاهوردی بیگ سفیر شاه عباس دوم با نامهای حاوی خبر فتح و ابراز امیدواری که این موضوع در روابط دوستانه تاثیری نداشته باشد به دربار شاهجهان فرستاده شد. در جمادیالاولی ۱۰۵۹ اورنگ زیب، سعدالله خان وزیر و عدهای از امرای هند حملهای ناموفق را برای بازپسگیری قندهار تدارک دیدند. در سال های ۱۰۶۲ و ۱۰۶۳هـ. نیز دو لشکر به فرماندهی داراشکوه و اورنگ زیب برای تصرف قندهار اعزام شدند که آنها هم نتیجهای به دست نیاوردند. از این زمان تا خلع شاه جهان از حکومت، روابط دو کشور با سردی ادامه یافت و از فرستادن سفیر خودداری کردند.
اورنگ زیب و ایران
زمانی که شاه جهان در بستر بیماری افتاد، جنگ قدرت میان فرزندانش اوج گرفت. از میان مدعیان سلطنت شاهزاده مرادبخش حاکم گجرات با شاه عباس دوم رابطهای دوستانه برقرار کرد. وی در بندر سورت تاجگذاری کرد و به نام ائمهاطهار سکه ضرب نمود و حکیم کاظماء قمی را به سفارت نزد شاه عباس دوم فرستاد. فرزند دیگر شاهجهان، اورنگ زیب پس از اتحاد با مرادبخش بر داراشکوه برادر دیگرش غلبه کرد و سپس مرادبخش را دستگیر و زندانی نمود. داراشکوه مانند اجدادش میخواست به ایران بگریزد اما اقوام و یارانش او را از این کار بازداشتند. سرانجام خان افغان حاکم زمین داور او را دستگیر کرد و تحویل اورنگزیب داد. شاه عباس دوم پس از جلوس اورنگزیب بر تخت سلطنت، بوداق سلطان چوله را با هدایای فراوان به نزد اورنگزیب فرستاد. در بیشتر دوران حکومت اورنگزیب روابط هند با دربار ایران خصمانه بود. او پس از مرگ شاه عباس دوم به قطع روابط با ایران ادامه داد. سفیری نزد شاه سلیمان و شاه سلطان حسین اعزام نکرد و از به رسمیت شناختن سلطنت ایشان خودداری کرد.
اثرپذیری معماری هندیها
هنر معماری در هند با بهرهگیری از معماری ایرانی اسلامی متحول شد. تاثیر معماران ایرانی در پدید آمدن این هنر به خوبی مشاهده میشود.همایونشاه معماری ایرانی را پذیرفت. آرامگاه وی به دست معماری ایرانی به نام میرزامیرک غیاث ساخته شده و نمادهای معماری ایرانی در آن به کار گرفته شده است. معماری ایرانی در عصر جانشینان همایون به اوج رسید. ماندگارترین نمونههای سبک معماری هندو - ایرانی عبارتند از: آرامگاه اعتمادالدوله در آگره، مسجد پادشاهی لاهور در عصر جهانگیر، عمارت تاج محل در شهر آگره (مدفن ممتازمحل همسر شاه جهان).امپراتوران مغولی هند هنر تیموری ترکستان و سبک صفوی ایران را که از آن مشتق بود رواج دادند، لیکن آنها هم بعدها مانند فاتحان سابق مجبور شدند معماران، بنایان و نقاشان محلی را به کار گیرند.[۱۰۲] معماران محلی بنا بر ذوق و سلیقه خویش از معماری بومی بهره گرفتند و از تلفیق هر دو سبک، سبک هندو - ایرانی پدید آمد.
شکلهای هلالی و ساختمانهای طاقدار، دیوارهای ساده و صاف و ستونهای باریک صیقلی شده با تارمیهای وسیع و طاقنماهای خیرهکننده نشانههایی از سبک معماری ایرانی است. در بسیاری از بناها که هنوز هم پابرجاست، آمیزهای از معماری ایرانی و هندی به چشم میخورد. عناصری که در بالا ذکر شد نشانههایی از تاثیر هنر معماری ایرانی است ولی طرح بناها و سایه روشنها و به کاربردن مصالح و مواد ساختمانی از قبیل ماسه سنگ، سنگهای قرمز و خاکستری و مرمرهای سفید و سیاه که خاص هند است از سبک معماری بومی مایه میگیرند و این دو با شگفتی بسیار با یکدیگر تلفیق و هماهنگ شدهاند. مهاراجههای هندو هم در تختگاههای خویش از دهلی تقلید کردند و در اطراف بلاد به تبعیت از سلاطین مسلمان قصور و بساتین و قلاع و معابد رفیعه بنا کردند. این سبک معماری در سراسر هند از پنجاب تا بنگال و از کشمیر تا دکن معمول و متداول شد و در جنوب هندوستان نیز در پرتو سلاطین مسلمان رواجی بسیار گرفت.مهاجران معمار یا غیر معماری که از هند به ایران بازگشتند و هنرمندان هندی که احتمالا به ایران کوچ کردند، در فرهنگ معماری ایران ردپاهایی از خود باقی گذاشتند؛ برای نمونه ساباط (طاقهایی است که در برخی از کوچههای قدیمی ایران دیده میشود) با نام محلی سوات، نمونهای از معماری مخصوص هند میباشد که در ایران به کار گرفته شده است.
بازرگانان خوشبخت دو کشور
با وجود نقش موثر ایرانیان در امور سیاسی و فرهنگی امپراتوری گورکانیان هند نیز در امور اقتصادی پایتخت و بنادر ایران موقعیت مستحکمی کسب کردند. ایرانیان در هند در رأس دیوانها و امور مالی قرار داشتند و تجار زیادی از ایران به هند میرفتند، اما نتوانستند تاثیر ژرفی بر روابط اقتصادی باقی گذارند بلکه این تجار هندی بودند که به گسترش روابط اقتصادی میان صفویان و گورکانیان کمک کردند. هندیان شاید پس از ارامنه مهمترین جامعه خارجی ایران بودند. به قول شاردن، شاه عباس اول مهاجرت آنان را به ایران تایید نکرد اما آنها با تقدیم هدایای معتنابهی به شاهصفی، جانشین شاه عباس، او را تطمیع کردند. با وجود این، دلاواله و توماس هربرت در مسافرت خود به ایران در دوره شاه عباس اول، تجار هندی را دیدهاند که در اصفهان و بندرعباس (گمبرون) تجارت خوبی را برقرار ساخته بودند.تجار هندی در اصفهان مکانهای تجاری مخصوصی را داشتند. از جمله کاروانسرای مولتانیان که مخصوص تجار مولتان بود.
تجار هندی محصولات متنوعی را از ایران صادر میکردند. تاورنیه برخی از آنها را چنین توصیف میکند: «چرم ساغری و تیماجی که در ایران میسازند یکی از بزرگترین تجارت هندیان را تشکیل میدهدکه قسمت اعظم آن را به هند و ژاپن و مقدار عمدهای نیز به روسیه و لهستان حمل میکنند.» روناس ریشه معروفی است که تقریبا به تمامی از ایران به هند حمل میشود.در هند تجارت بزرگی از همه میوه های ایران صورت میگیرد و میوه را با سرکه در داخل بطریهای شیشهای میریزند و انواع گلابها را به آن اضافه میکنند.پسته، بادام، کشمش، آلو بخارا، اسب و قاطر از صادرات ایران به هند بود. تاورنیه تولید اشربه شیراز را ۱۵۴۶۸۸ گالن سلطنتی و ۴۱۲۵ بشکه ۳۰۰ پیتی (۲۰۰۰۲۵) برآورد کرده که یک چهارم آن به هند صادر میشد.تنباکو و توتون در بیشتر نقاط به دست میآمد و به قول شاردن مهمترین نوع و قسمت اعظم توتون مصرفی هند از ایران صادر میشد. منسوجات و ادویه ایران بازارهای هند را به خود اختصاص داده بودند.
از محصولات دیگری که به هندوستان صادر میشد انقوزه بود که هندیها بهعنوان ادویه از آن استفاده میکردند. همچنین خاک هرمز به هندوستان حمل میشد و عایدات این خاک برای تاجر صددرصد بوده، سنگهای مرمر هرمز را در کشتیهای خاصی حمل کرده به خارج میبردند.یکی از مهمترین دلایل علاقهمندی هندیان به تجارت در ایران امنیت و آبادانی جادهها، مناسببودن کاروانسراها و حمایت شاهان صفوی از تجار بود. درباره خصوصیت جادهها و کاروانسراهای دوره صفوی در منابع و سفرنامههای این دوره به تفصیل سخن گفتهاند.شاهان صفوی خواهان گسترش تجارت و شکوفایی اقتصادی بودند. آنها برای رفاهحال بازرگانان تلاش میکردند و مانع ظلم و تعدی عمال حکومت بدیشان میشدند؛ برای نمونه در زمان شاه عباس دوم اختلافی میان هندیها و محمد صالح فرزند حکیم سیفاء کاشی ضابط وجوه عشور (مامور اخذ مالیات)بندرعباس پیش میآید که شاه با علما مشورت کرده به نفع هندیها رای داد.
در دوره صفویه تجارت به شکل گستردهای میان ایران و هند از مسیر دریا و خشکی جریان داشت. تاورنیه درباره مسیر کاروانهای تجاری هند مینویسد: راه هند از سوی ایالت قندهار راهی قدیمی است و قبل از آن که پرتغالیان به هرمز بیایند و کشتیرانی از ایران به هند توسط کشتیهای فرنگی که همه ساله به بندرعباس میآیند برقرار شود خیلی بیشتر از امروز در آن رفتوآمد میشد. پیش از این زمان در خلیجفارس فقط تعدادی قایق بد و ناجور وجود داشت که برای حمل همه کالاهایی که در هند بود و از آن خارج میشد کفایت نمیکرد، اما با وجود اینکه سفر با کشتی از بندرعباس به هند بسیار راحتتر و هزینهاش کمتر است هنوز بازرگانانی هستند که راه زمین را در پیش میگیرند.