سبکهای رنگارنگ
در ایران مانند اروپا کارخانه وجود ندارد، یعنی موسساتی یافت نمیشود که صدها کارگر مطیع رئیس کارخانه باشند و کارهای تولیدی هم بهوسیله ماشین و دستگاههای مکانیکی صورت گیرند. در ایران هر صنعتگری به تنهایی کار میکند و همین قوای پراکنده، قوه کلی صنعتی ملی را تشکیل میدهند. بهطوریکه قبلا هم ذکر کردیم بازار به منزله کارخانه بزرگی است و حیات تجاری در همین جا تمرکز یافته است. مواد خام در اتاقهای کوچک و کثیف که غالبا در عقب دکانها واقع شدهاند بهصورت اشیای صنعتی درمیآیند. صنعت عمده و قابل ملاحظه ایران فقط صنعت فرشبافی و نساجی است. ایرانیان از زمانهای بسیار دور در بافتن فرش مشهور بودهاند و ممکن است از بافتن پارچه طریقه بافتن فرش را دریافته باشند طرز ساختمان خانه در ایران طوری است که هرکس بهپوشاندن کف اتاق مسکونی خود محتاج است.
اگر فقیر باشند کف اتاق را با خاک پر میکنند و آن را میکوبند و اگر غنی باشند گل مخلوط با گچ روی آن میکشند یا با آجر و کاشی میپوشانند و در هرصورت باید روی آن حصیر یا فرشی بیندازند. فرش تنها وسیله زندگی است که در اتاقهای مسکونی ایرانیان دیده میشود. به علاوه مراسم عبادت و مخصوصا نماز باید روی فرش انجام یابد. تعیین تاریخ دقیق پیدایش فرش در ایران مشکل است و نمیتوان بهطور یقین در این باب اظهار عقیده کرد، همینقدر مسلم است که در دوره سلطنت ساسانیان این صنعت توسعه یافته و پس از آنکه ایران بهدست اعراب افتاد فرشبافی رونقی پیدا کرده و روزبهروز این صنعت رو به کمال رفته است. شاه عباس صفوی در قرن شانزدهم برای پیشرفت این صنعت اقداماتی انجام داد و مکتب مخصوصی در اصفهان دایر کرد تا بافندگان تعلیمات لازم را فراگیرند.
مواد اولیه
برای بافتن فرش پشم گوسفند و موی بز و پشم شتر و ابریشم و پنبه و الیاف کتان و شاهدانه را بهکار میبرند. موی بز برای بافتن فرشهای نفیس و گرانبها استعمال میشود زیرا از پشم میش و قوچ براقتر و لطیفتر است و مانند ابریشم درخشندگی و جلوه دارد. پشم شتر برای بافتن فرش چندان مطلوب نیست ولی در عوض استحکام و دوام دارد و برای خانوادههای فقیر بهکار میرود. قسمت عمده فرشهای ایران با پشم گوسفند بافته میشود، پشم این حیوانات را دو دفعه در سال میچینند، یکی در موقع بهار که قبایل بهطرف ییلاق میروند و دفعه دیگر در پاییز که به قشلاق مراجعت میکنند. هرگوسفندی در هردفعه ۷۵۰ گرم پشم میدهد.
در شستن و تمیز کردن پشم آنطور که لازم است دقت نمیکنند و بههمین علت است که پس از مدتی حشره در فرش تولید میشود و بهخوردن پشمهای آن مشغول میشود و فرش را از میان میبرد. شستن پشم در پشت گوسفند معمول نیست. همین که مقداری از آن را بهدست آوردند با دست میشویند و اگر مواد خارجی داشته باشد بیرون میآورند و یکدفعه دیگر هم در آب سرد میشویند و در آفتاب خشک میکنند و پس از خشکیدن آن را حلاجی میکنند. دو عامل عمده در خوبی و بدی پشم دخالت دارد، اول تندرستی گوسفند و دوم آب و هوایی که در آن پرورش مییابد. پشم نواحی سرد نرمتر و گرمتر از پشمی است که در نواحی گرم بهدست میآید. در عوض پشم نواحی گرم استحکام و دوامش زیادتر است. قسمت عمده موی بز که برای فرشبافی بهکار میرود در بلوچستان تهیه میشود، قالی و قالیچههایی که با موی بز بافته میشوند با فرشهای ابریشمی که در اسلامبول بهفروش میرسند از حیث نرمی و لطافت رقابت میکنند.
دستگاه فرشبافی
دستگاهی که برای بافتن فرش بهکار میرود دو قسم است، اول دستگاه قائم که مانند چارچوب است و در کارخانهها معمول است ، مانند دستگاه فرشبافی افقی در سرزمین بختیاری. دوم دستگاه افقی که در میان قبایل صحراگرد معمول بوده و قابل انتقال است. در قبایل دستگاه را به وسیله چهار دانه میخ روی زمین نصب میکنند و همینکه مقداری از فرش بافته شد آن را لوله میکنند و چون خواسته باشند نقل مکان کنند چهار میخ را از زمین درآورده و فرش ناقص را لوله کرده با الاغی میبرند و در هرجا که منزل کردند مجددا آنرا بهزمین نصب کرده مشغول بافتن میشوند. در کارخانههای شهری دو نردبان در طرفین دستگاه گذارده و تختهای روی پلههای آنها میاندازند و کارگران روی تخته نشسته مشغول بافتن میشوند و چون مقداری بافته شد تخته را در پلههای بالاتر نردبان قرار میدهند و باز مشغول کار میشوند. کارگر همیشه نخ پشمی الوان گلوله شده در دسترس خود دارد و همینکه یک ردیف بافته شد با شانه آهنین روی آن میزند تا خوب به قسمت زیرین متصل شود و چون چند ردیف بافته شد پشمهای زیادی را با قیچی میچیند تا فرش صاف و یکنواخت شود.
کارگران و اجرت آنها
اساسا فرشبافی کار زنان و دختران است، زنان فقیر با اجرت بسیار قلیلی از صبح تا غروب در کارخانه کار میکنند. دختران کوچک هم در زیردست مادران کار میکنند تا استاد شوند و به نوبه خود اجرتی بگیرند، گاهی هم صاحبان کارخانهها زنان یا کودکان را سالانه اجیر میکنند تا ساعات زیادتری برای آنها کار کنند. فرشبافی صنعت شریفی محسوب میشود، بسا میشود که زنان بزرگان هم در خانههای خود دستگاهی دارند و با رغبت قالی یا قالیچهای با دست خود میبافند، اکنون که تجارت فرش اهمیتی پیدا کرده است مردان و پسران هم فرشبافی میکنند. زنان قبایل محتاج به تعلیم نیستند و اصول فرشبافی را در خاطر دارند و ممکن نیست در کار خود اشتباهی بکنند اما در کارخانههایی که چند کارگر از روی نقشههای مخصوصی کار میکنند همیشه یک نفر نقشه را بهدست گرفته و با آواز قسمتهای الوان را به آنها خاطرنشان میسازد تا نخ رنگین لازم را بهکار برند.
گاهی نقشههای اروپایی به کارخانهها میدهند که نقاشان شرقی آنها را روی کاموا میآورند ولی این نقشهها بهطوری که باید از کارخانه بیرون نمیآیند و غالبا دارای معایب و نواقصی هستند. بهتر آن است که نقشهها را به سلیقه و ذوق نقاشان شرقی واگذارند تا مانند سابق فرشهای مطلوبی از کارخانهها بیرون آورند. اجرت کارگران فرشباف در همهجا یکسان نیست و بهطورکلی بسیار کم است و کارگر با سختی امرار معاش میکند. در بعضی ایالات مانند کرمان کارگران مجبورند اقسام مختلف گره که در قالیهای شرقی بهکار میرود را بیاموزند و در کارخانههای زیرزمینی کار کنند زیرا هوای روی زمین خشک است و نخها را شکننده میکند و بهکار بردن آنها مشکل میشود، حتی در زیرزمینها هم باید ظروف بزرگی از آب قرار دهند تا خشکی هوا برطرف شود. البته کار کردن در کارخانههای زیرزمینی مخالف بهداشت است و غالبا کارگران به امراض خطرناکی مبتلا میشوند.
دستهبندی فرشها
در ایران سه نوع فرش میبافند که عبارتند از قالی، گلیم و نمد. قالیهای بزرگ که برای مفروش کردن کاخهای سلطنتی بافته میشوند بسیار ممتاز و در نوع خود بینظیر هستند. دوشیزگان نیز در ایام نامزدی قالیچههای بسیار نفیسی میبافند و آنها را بهعنوان جهیز با خود به خانه شوهر میبرند. این قالیچه به منزله حلقه طلایی است که اروپاییان در موقع ازدواج با هم مبادله میکنند و باید همیشه با خود داشته باشند. زن ایرانی هم مادامکه زنده است نمیتواند چنین فرشی را که بهخانه شوهر آورده است از خود دور کند. این فرش نامزدی هنرمندی و قابلیت دست عروس را میرساند. دقت در کار و حوصله و وفاداری به شوهر و درجه سازش روحی عروس را از بافتن چنین فرشی استنباط مینمایند و هرقدر این قالیچه نفیستر و خوشبافتتر باشد داماد و کسان او نسبت به عروس خوشبینتر میشوند زیرا که او نهایت دقت را در زیبایی نقشه و استحکام و تکمیل صنعت خود بهکار برده است. چنین قالیچهای باید در موقع عروسی زینت اتاق حجلهخانه باشد. فرشهایی که برای کاخهای سلطنتی و عمارات بزرگان بافته میشوند دارای مناظر زیبایی هستند.
بافنده نهایت استادی و هنرمندی خود را در چنین فرشها بهکار میبرد و غالبا مناظر خوشنمای بوستانهای پرشکوفه و گل را که مرغان خواننده مانند سار و بلبل برفراز آنها به نغمهسرایی پرداختهاند و موجبات نشاط شاهان و فرمانروایان را در فصل بهار فراهم میکنند، مجسم میسازد و گاهی هم مناظر بهاری کوهسار و دشت و دمن را بهطور طبیعی با گلهای خودرو نمایش میدهد. نوع اخیر در قرن شانزدهم به درجه کمال رسیده بود. فرشهای این قرن دارای حاشیهای هستند که نقش و نگار آنها با تزئینات متن توافقی ندارند و به منزله قاب ظریفی هستند که تابلوی نفیسی را احاطه کرده باشند. چیدن موی بز در قبایل طالش مازندران گاهی هم مناظر باغهای دلگشا را عینا نمایش میدهند و خیابانهایی در آنها دیده میشود که قطعات مشجر و گلکاریهای باغ را از هم جدا میکنند و آلاچیقهای پوشیده از شاخ و برگ تاک و جداول آبهای جاری را مجسم میکنند و همه چیز را بهشکل طبیعی نمایش میدهند، برعکس پارهای از بافندگان فقط به طرح ساده جداول و اشجار و میوهها قناعت کردهاند.
سبکهای مختلف فرش
در هر یک از ایالات ایران فرش مخصوصی بافته میشود که نقشه آن در جای دیگر دیده نمیشود و فرششناسان ماهر به محض دیدن فرش تشخیص میدهند که در چه ایالتی بافته شده است. یکی از نویسندگان آمریکایی «چرچیل ریپلی» (Churchill Riply) که تمام اوقات خود را صرف مطالعه فرشهای خاوری کرده فرشهای ایران را به هشت نمونه متفاوت تقسیم کرده است. بنا به عقیده او در فرشهای ایرانی نقشهای دیده نمیشود که اساس آن از مذهب اسلام اتخاذ شده باشد بلکه تمام نقشهها مربوط است به زمانهای بسیار دور و اصول آنها مربوط به آیین زرتشت است، این آیین باستانی آثار محونشدنی و جاویدانی در مصنوعات تزئینی ایران باقی گذارده که تاکنون هم باقی هستند و ذوق و سلیقه ایرانی هم پیوسته مایل بوده است که دنباله همان آثار را گرفته به تکمیل آنها بپردازد. اساس تزئین فرشهای باستانی ایران بر انواع گلها که زیباترین محصول طبیعت هستند تکیه داشته و هرسبکی در نمایش دادن آنها طریقه خاصی را اختیار کرده است.
سبک اصفهانی
بافنده اصفهانی همیشه در این فکر بوده است باغهایی را نمایش دهد که پر از گلهای گوناگون مانند گل سرخ و لاله و بنفشه و سوسن و ... باشند زیرا که همیشه نمونههای طبیعی این گلهای زیبا و معطر را در عالم واقع دیده است. فرشهای قدیمی اصفهان دارای زمینه قرمز هستند و معمولا در مرکز قالی مدال یا به اصطلاح ایرانی ترنجی است به شکل ستاره که در متن آن نقش گلها و برگ خرما دیده میشود و این گلها و برگها باشاخ و برگهای تاک خزندهای به هم اتصال یافتهاند. حاشیه این فرشها عریض است و دارای دو قسمت نوار مانندی است که آنها را با گلهای سرخ کوچک و برگ خرما و برگهای کوچک نوک تیز زینت دادهاند.
سبک کرمانی
فرش کرمانی با دسته گلهای بنفشه زینت یافته که شاخ و برگهای آنها با رنگ طبیعی در آن نقش بسته است. در این نوع فرشها نقشه باغ و گلستان دیده نمیشود بلکه گلدانها و دسته گلها و غنچه نوشکفته را با دقت خاصی در زمینه ساده قرمز نمایش میدهند و غالبا در مرکز آن مدالی است که از گلهای به هم پیچیده احاطه شده است و گاهی هم دارای درختی است که میوههای گوناگونی بهبار آورده است و در حاشیه آن هم مرغان مرموز کوچکی وجود دارند. فرشهای کرمانی از لطافت و نرمی پشم و نخی که با مهارت تابیده شده شناخته میشوند. در همین ایالت است که فرشهای عالی و ممتازی با موی بز بافته میشود و ثروتمندان با سلیقه و ذوق در به دست آوردن آنها با هم رقابت میکنند.
سبک خراسانی
در فرشهای خراسانی گلها به شکل طبیعی و واقعی نمایش داده شدهاند. چرچیل ریپلی راجع به نقشههای خراسانی چنین میگوید: «چنین به نظر میآید که بافنده در باغی رفته و هرقدر میل داشته در این باغ گلهایی چیده و بعد از روی تفنن آنها را در روی علفها ریخته و سپس گلها را با ساقه و برگ با شباهت تامی نقاشی کرده است. تفاوت سبک خراسانی با سبک اصفهانی و کرمانی در این است که فرش اصفهانی مزارع پرگل را نشان میدهد و فرش کرمانی گلدانها و دسته گلهای شکفته را نشان میدهد که ناشی از تخیلات بافنده است. در حاشیه فرش خراسانی تزئیناتی از برگ نخل و گلها دیده میشود و زمینه آن هم رنگ قرمز درخشندهای دارد و اگر در زمینه قسمتهای نوار مانندی باشد این نوارها را با برگ نخل و گلها و گاهی هم با شکل ملخ زینت دادهاند و بهطور کلی فرش خراسانی جلوه اطلس را دارد.»
سبک هراتی
فرشهای هراتی دارای گلهای به هم چسبیده و برگهای بیضی شکل هستند. در فرشهای قدیمی این برگها بهشکل سایه روشن نمایش داده شدهاند. در حاشیه بعضی فرشها که نمونههای خاصی هستند شکل پروانه نیز دیده میشود. نوک برگهای خرمای متن هم همه بهیک طرف برگشتهاند و زمینه هم عموما آبی تیره است و گاهی هم قرمز و عاجی دیده شده است و در حاشیه بیشتر رنگ سبز به کار بردهاند. این نوع فرش در فراهان نیز تقلید شده و تغییراتی در آن راه یافته است. در این نوع فرشها غالبا مدالی در مرکز و چهارگوشه نمایش داده شده که رنگهای کرم، قرمز و سبز در آنها بهکار رفته است.
سبک کردستانی
فرشهای کردستانی دارای تزئینات مفصلی هستند. گلها به قدری خوب نمایش داده شدهاند که کوچکترین آنها هم مانند گوهر درخشانی جلوه دارد، در فرشهای کردستانی نقشههای هراتی هم دیده میشود. در مرکز آنها هم مدال لوزی شکلی وجود دارد و زمینه هم غالبا سفید یا بهرنگ عاج و گاهی هم آبی و قرمز و بنفش ملایم است. در حاشیه و چهارگوشه بیشتر رنگ زرد بهکار رفته است. قبایلی که در کردستان پیوسته نقل مکان میکنند و در بالای کوهها یا در عمق درهها بهسر میبرند فرشهایی میبافند که کیفیات زندگی خودشان را نشان میدهد، در این فرشها نظم و ترتیب خوبی دیده نمیشود و مثل این است که از روی اصول معینی بافته نشده باشد ولی از حیث رنگ و نرمی مانند مخمل هستند.
سبک همدانی
در همدان بیشتر پشم شتر را با رنگ طبیعی بهکار میبرند، این پشمهای سفید، سیاه، زرد، خرمایی و ... را ترکیب کرده و نقشههای مطلوبی در فرش به وجود میآورند. در قدیم تاروپود این فرشها نخهای پشمی بودند ولی اکنون تارهای پنبهای نیز بهکار میبرند. در زمینه این فرشها گلهای کوچک متصل به هم دیده میشوند و گاهی هم زمینه را با پشم سفید میبافند تا گلها بهشکل برجستهای نمایش داشته باشند. کثرت پشمهای سفید مایل به زردی از علامات مشخصه فرشهای همدانی است.
سبک شیرازی
فرشهای شیرازی هم با نقشههای جالب توجهی بافته میشوند و در خوبی شهرت دارند، تاروپود آنها پشم خالص است، این فرشها جلوه خاصی دارند و مثل این است که بافندگان آنها از رنگهای مواج شرابی که در ظرف بلوری باشد و میوههایی که کاملا رسیده باشند و همچنین از رنگ جذاب برگهای سیاه و طلایی پاییزی ملهم شده باشند. استادان هنرمند شیرازی توانستهاند پروبال پرندگان و درخشندگی جواهرات گرانبها را در فرش تجسم دهند. آنها سبکهای اصفهانی و کرمانی را پیروی کردهاند ولی نقشههای مخصوصی هم دارند که از ابتکارات خود آنها محسوب میشود و غالبا گلهای سرخی را که کاملا شکفته شده باشند یا شکل حیوانی را نمایش میدهند. زمینه این فرشها رنگ آبی باشکوهی دارد که از مدالها و برگ خرما زینت یافته است. علاوه بر مراکز مهم فوقالذکر در شهرها و ایالات دیگر هم که تابع اصول معینی نیستند و مخصوصا مقید هستند که از روی نقشههای قدیمی کار کنند فرشبافی رواج پیدا کرده است. این نوع فرشبافی در تبریز و سلطانآباد و تهران و کاشان و مشهد و اردبیل و کرمانشاه و ناحیه ورامین و غیره شروع شده است. در تبریز و سلطان آباد صنعت فرشبافی توسعه فوقالعادهای پیدا کرده است، مخصوصا در تبریز فرشهای بسیار عالی بافته میشود و مدلهای قدیمی را به طرز شایسته و جالب توجهی بهعمل میآورند و کارخانههای متعددی دایر شده که در آنها تقریبا ۱۰ هزار نفر کارگر مشغول بافتن فرش هستند.
منبع: هانری رنه دالمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، امیرکبیر، 1335.