عملکرد سعدالدوله در دوران مشروطه
فرزند او میرزا جواد بعد از تحصیل در مدرسه دارالفنون تهران برای فراگیری تلگراف-مورس عازم تفلیس شد[۴]، بعد از اتمام تحصیلات در سن ۲۲سالگی به خدمت تلگرافخانه تبریز درآمد و تلگراف- مورس را در ایران معمول کرد و در سال ۱۲۹۱ه.ق به درجه سرتیپی تلگرافخانه ارتقا یافته و لقب سعدالدوله را گرفت[۵] و در سال ۱۲۹۲ه.ق از سوی اعتماد السلطنه به ریاست مدرسه دارالفنون تبریز، که خود پایهگذاری کرده بود، منصوب شد.[۶]بعد برای همکاری با مخبرالدوله به تهران فرا خوانده شد، اما بعد از مدتی با او دچار اختلاف شد و نتوانست کار کند. گرچه برای رفع کدورت دختر مخبرالدوله را به عقد وی درآوردند، اما این وصلت بر عکس بر دامنه اختلافها افزود و وی به دلیل بدرفتاری با همسرش به شدت تنبیه و از تلگرافخانه اخراج شد و پس از آن در سال ۱۳۰۱ه.ق در وزارت خارجه استخدام شد[۷] وی ابتدا متصدی امور تجارتی وزارت خارجه شد و سپس به نیابت اول وزارت خارجه ارتقا یافت و تا سال ۱۳۰۷ه.ق در این پست باقی ماند[۸]، در این زمان در بعضی از جمعیتهای انقلابی تهران نیز فعالیت کرد.[۹]
سعدالدوله در سال ۱۳۱۰ه.ق از شاه نشان شیروخورشید دریافت کرده و به مدت ۱۲سال وزیر مختار ایران در بلژیک شد و در این زمان قرارداد استخدام نوز و یارانش را منعقد کرد و کارخانههای قندسازی و بلورسازی را در کهریزک و تهران با سرمایه بلژیکیها تاسیس نمود[۱۰]. وی سپس وزیر تجارت شد. وی قصد داشت وزارتخانهای به سبک اروپاییها ایجاد کند و توانست تحولی را در آن وزارتخانه ایجاد کند. در واقع وزارتخانه مذکور را از نو احیا و ترتیباتی صحیح برای رسیدگی به امور دعاوی و محاکمات تجاری و اجرای احکام مرتب و مقرر کرد[۱۱] وقتی در سال ۱۳۲۳ه.ق قضیه چوب خوردن تجار به دستور علاءالدوله پیش آمد، وی که بیش از سایر رجال دولت از اوضاع مترقی جهان مطلع بود با سیاستهای استبدادی صدراعظم عینالدوله، علاءالدوله حاکم تهران و نیز مسیو نوز رییس گمرکات مخالفت ورزید و با تجار همراهی کرد. وی نخست نماینده خویش را به نزد علاءالدوله فرستاد و از او خواست حرمت تجار را حفظ کند و به وی یادآوری کرد که رسیدگی به کار تجار مربوط به وزیر تجارت است، ولی این توصیه وی موثر نیفتاد و تجار به دستور علاءالدوله به چوب بسته شدند[۱۲]. احتشامالسلطنه درباره زمینههای اختلاف وی با علاءالدوله و عینالدوله میگوید: «زمانیکه علاءالدوله حاکم تهران، جوانی غلامحسیننام را که در خدمت سعدالدوله بود، دستگیر و تنبیه نمود و پیشکش سعدالدوله - دویست تومان پول و یک عصای منبت کاری شده- را نپذیرفت و او را محبوس ساخت، تخم نفاق و دشمنی را در دل سعدالدوله کاشت و همچنین وقتی در جلسهای سعدالدوله با طرح شاه مبنی بر توسعه و تعمیر راه شوسه به حضرت عبدالعظیم و صرف مبالغی گزاف در این راه مخالفت کرد، باعث رنجش عین الدوله شد».[۱۳] بنابراین هنگامی که جریان چوب خوردن تجار پیش آمد، سعدالدوله به سوء رفتار حاکم تهران نسبت به بازرگانان، به عینالدوله صدراعظم اعتراض نمود و وقتی او با بیاعتنایی جواب داد آنچه علاءالدوله مرتکب شده به دستور من بوده است، وی سرخورده شده به جانبداری از بازرگانان پرداخت و آنان را تشویق و تحریک کرد که از وضع گمرک شکایت کنند.[۱۴]وی در مقام وزیر تجار خواستار احقاق حقوق بازرگانانی بود که در پی سیاستهای استبدادی مسیو نوز متضرر شده بودند؛ بنابراین زمانی که در جریان تحصن تجار درحرم عبدالعظیم آیتالله بهبهانی در باغ سراج واقع در عبدالعظیم به بین آنان آمده و برای ایشان صحبت نمود سعدالدوله گفت: «آقا تمنّا دارم در این موضوع دخالت نکنید و موضوع را سیاسی نکنید، ما کار با سیاست نداریم و تجار هم در امر سیاست دخالت نمیکنند. اینگونه سخنان مقاصد مشروع تجار را رنگ سیاسی خواهد داد و نتیجه معکوس خواهد بخشید».[۱۵]
بنابراین سعدالدوله تمام تلاش خود را برای احقاق حقوق تجار بهکار برد و در تحصن آنان را همراهی نمود. مظفرالدین شاه وی را به خاطر این کار که موجبات زحمتش را فراهم ساخته بود، سرزنش کرد. البته سخنانی که مسیو نوز در بازگشت از فرنگ به او گفته بود و بقای خود را در ایران منوط به تبعید سعدالدوله کرده بود، در این رفتار شاه موثر بود.[۱۶] سعدالدوله در برابر سرزنش شاه چنین پاسخ داد: «اگر اعلیحضرت نمیخواهد وزیر تجارتی داشته باشد که حقایق را به عرض رسانیده و علت واقعی شکایت تجار ایرانی را تشریح کند، آماده است استعفا دهد.»[۱۷] از اینرو عین الدوله او را، که پیوسته تجار را بر ضد مسیو نوز برانگیخته و از آنها حمایت میکرد، دشمن سلطنت استبدادی قلمداد کرده از مقام وزارت تجار معزول و به یزد تبعید کرد. البته بعد از مدتی به سبب بیم جان در تلگرافخانه انگلیسیها متحصن شد و تا صدور فرمان مشروطه در آنجا ماند.
سعدالدوله
وکالت در مجلس و اقدامات او
در واقع تبعید سعدالدوله به یزد بر میزان محبوبیتش افزود و او را به یکی از رهبران مشروطه تبدیل کرد. بعد از پیروزی آزادیخواهان و صدور فرمان مشروطیت وی در جریان انتخابات مجلس شورای ملی، که اساس طبقاتی داشت، از اطرف مردم تهران به نمایندگی از طبقه اعیان انتخاب شد. وی پس از شش ماه از تبعیدگاه خارج و به همراه ملیون با عنوان «ابوالمله» به تهران وارد شد. محمد علی تهرانی (کاتوزیان) درباره بازگشت فاتحانه وی به تهران مینویسد: «سعدالدوله در روز شنبه ۱۵ رمضان بر حسب اظهار مشیرالدوله به حضرت عبدالعظیم وارد شد. بااینکه مردم روزهدار بودند قریب چهار هزار تن به استقبال ایشان شتافتند و قریب پنج تا شش هزار نفر در مسجد شاه تهران برای استقبال در دروازه عبدالعظیم گرد آمده با یک شکوه و جاه و جلال فوقالعاده پیشواز کردند. سعدالدوله را وارد منزل کرده گروه گروه به دیدن او رفتند و روز سه شنبه ۱۸ رمضان سعدالدوله را با کمال احترام وارد مجلس شورای ملی نمودند و تا آن وقت کالسکه هیچ یک از وزرا وارد مجلس نشده بود» و چون وکلا او را مجتهد در قوانین و آشنا به اصول نوین میدانستند و تصور میکردند با ورود او به مجلس کارها طبق اصول پارلمانی پیش خواهد رفت و مشکلات از میان برداشته خواهد شد؛ بنابراین نمایندگان چون شاگردانی که در انتظار استاد بودند تا آنها را راهنمایی کند، منتظر سعدالدوله بودند. ورود او باعث تقویت اکثر وکلا و آزادیخواهان شد. از وقتی که به مجلس آمد، مقام متفکر پارلمانی شد و با نطقهای خود در مجلس، مشروطه خواهان را جلب نمود.تقیزاده که مدتی به واسطه نداشتن اعتبارنامه نمیتوانست در مذکرات مجلس شرکت کند و از جایگاه تماشاچیان ناظر مباحاث وکلا بود، درباره سعدالدوله میگوید: «من هر روز به تماشا میرفتم. عضو مجلس نبودم؛ ولی هر روز میرفتم. میرزا جواد معرکه میکرد. او نفوذ عجیبی داشت، تمام مجلس را زیر دستش گرفته بود، نطق میکرد از تماشاچیان زیاد احسنت میگفتند. کار او سخت به دکتر مصدق شبیه بود. سعدالدوله طرف پنجره ناظر به باغ روبهروی رییس مینشست... او اهل تبریز بود، شمرده حرف میزد که تندنویسها تمام گفتههای او را بنویسند نظر مردم را جلب کرده بود.»در واقع سعدالدوله با ورود خویش به مجلس وضع مجلس را تغییر داده و مسائل بسیار عمده مطرح کرد.
عزل مسیو نوز از اداره گمرکات
سعدالدوله نقش عمدهای در عزل نوز بلژیکی، که زمانی خودش وی را به استخدام دولت ایران درآورده بود، ایفا کرد. او گفت دولت نمیتواند او را برای وزارت به مجلس معرفی کند، چرا که نوز خارجی است. در سال ۱۳۲۳ه.ق هنگامی که وزیر تجارت بود، نوز باعث تبعیدش شد و اکنون که وکیل مجلس شده بود با یک حرکت ماهرانه، موضوع نوز را به موضوع اساسیتر مسوولیت وزرا نسبت به مجلس پیوند زد و نارضایتی از حضور او را به بحث درباره نارسایی قانون اساسی بدل کرد و به آسانی توانست همه نارضایتی تجار و مجلس را در این موضوع متوجه او سازد میزان مخالفت وی با نوز به جایی رسید که در مجلس او را عامل تمامی مشکلات مرزی و داخلی معرفی کرد و حتی همراهی نکردن دولت با مجلس را به گردن وی انداخت. وی در جلسه نهم ذیحجه درباره نوز اعلام کرد «هشت سال است در ایران حکومت میکند...او رشوه میدهد، نمیگذارد دولتیان با ما همراه باشند. نظامنامه را دادند مسیو نوز تصحیح کرد.. ببینید یک گمرکی باید در مملکت ما مصحح نظامنامه مجلس ما باشد».به این نحو مجلسیان را علیه وی تحریک کرد. بنا به تقاضای وی عزل نوز در بین درخواستهای هشتگانه انجمن تبریز از محمد علی شاه قرار گرفت، که این تقاضا مورد موافقت شاه واقع شد. وقتی جواب را به مجلس آوردند، سعدالدوله گفت: مقصود ما حاصل شد. البته تقیزاده از این حرف وی برآشفت که ما عزل نوز را به خاطر تو جزو مطالب آوردیم والا چه اهمیت دارد، ما مشروطه میخواهیم. وقتی ناصرالملک، وزیر مالیه، اعلام کرد در قضیه عزل نوز غرض شخصی در کار است سعدالدوله جواب داد: «گیرم که غرض شخصی هم دارم... این غرض شخصی مرا بسنجید با آن خسارتهایی که به این ملت وارد میشود. ببینید کدام میچربد.» هر چند در نامهای که صدراعظم وزرایش را به مجلس معرفی کرد، نامی از نوز برده نشده بود، اما تحت فشار سعدالدوله مجلس اعلام کرد «در این مملکت نباید وزیر غیرایرانی باشد و ما ایرانیها وزیر خارجه را قبول نداریم. مدیران ایرانی بوده فقط مشاوران آنها فرنگی باشند».
پیشنهاد تاسیس بانک ملی
از دیگر اقدامات سعدالدوله در نخستین روزهای تشکیل مجلس شورای ملی پیگیری تاسیس بانک ملی بود. فکر تاسیس چنین بانکی وقتی مطرح شد که اعلام شد دولت قصد دارد استقراض جدیدی از دول همجوار بخواهد، که مجلس به درخواست دولت رای نداده و در مقابل سعدالدوله پیشنهاد داد دولت در امر افتتاح بانک ملی همراهی و مساعدت نماید، پس از آنکه بانک تاسیس شد، دولت هر قدر پول میخواهد بانک ملی خواهد داد. سعدالدوله تلاش زیادی در شکلگیری بانک کرد.
منابع:
[۱]- ژانت آفاری، انقلاب مشروطه ایران، رضا رضایی، (تهران، بیستون، ۱۳۷۹)، ص۹۶.
[۲]- ایرج افشار (بهکوشش)، میرزا مهدی خان ممتحن الدوله و میرزا هاشمخان، رجال وزارت خارجه در عهد ناصری و مظفری، (تهران، اساطیر، ۱۳۶۵)، ص۶۵.
[۳]- میرزا مهدیخان ممتحنالدوله، زندگینامه میرزا مهدیخان ممتحن الدوله شقاقی، به کوشش حسینقلی خان شقاقی، (تهران، فردوسی و فرهنگ، ۱۳۶۲)، ص۶۱.
[۴]- عبدالرفیع حقیقت، وزیران ایرانی از بزرگمهر تا امیرکبیر، (تهران: کومش، ۱۳۷۴)، ص۴۷۰.
[۵]- حوریه سعیدی. «میرزا جواد خان سعدالدوله»، گنجینه اسناد، س۱۶، دفتر چهارم، ش۶۸، ص۱۴۰؛ مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳، ۱۴هجری، (تهران، زوار، ۱۳۵۷)، ج۱، ص۲۸۸.
[۶]- محمد حسن خان اعتماد السلطنه، مرات البلدان، (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۷)، ج۳-۴، ص۱۰۸۹؛ میرزا صادق مستشارالدوله، خاطرات و اسناد مستشار الدوله صادق، به کوشش ایرج افشار، (تهران، فردوسی، ۱۳۶۱)، ص۶۴.
[۷]- ممتحن الدوله، زندگی نامه، ص۲۸۴.
[۸]- ابوالحسن علوی، رجال عصرمشروطیت، به کوشش: حبیب یغمایی، بازخوانی و تجدید چاپ ایرج افشار، (تهران، اساطیر، ۱۳۶۳)، ص۶۰؛ عبدالرفیع حقیقت، همان، ص۴۷۰.
[۹]- ژانت آفاری، پیشین، ص۹۶.
[۱۰]- هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطیت، به کوشش: مجید تفرشی و جواد جان فدا، (تهران: علمی، ۱۳۶۲)، ص۲۹۷.
[۱۱]- روزنامه ایران سلطانی، س۵۷، ش۲۲، (۲۲ذیالقعده سال ۱۳۲۳)، ص۱ و ش ۳۰، ص۲؛ محمد علی تهرانی (کاتوزیان)، مشاهدات تحلیلی، اجتماعی و سیاسی از انقلاب مشروطیت، (تهران، سهامی انتشار، بی تا)، ص۳۳۵.
[۱۲]- فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطه ایران، (تهران، سخن، ۱۳۴۰)، ص۲۳۱؛ هما ناطق، بازرگانان در دادوستد با بانک شاهنشاهی و رژیم تنباکو (بر پایه اسناد امین الضرب)، (تهران، توس، ۱۳۷۳)، ص۴۶؛ میرزا محمد خان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، به کوشش سید محمد مهدی موسوی، (تهران: وزرای، ۱۳۶۶)، ص۴۱۱؛ فاطمه معزی، «رجالی مشروطه (سعدالدوله)»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س۱۱، ش۴۴، پاییز ۸۶، ص۸۲.
[۱۳]- احتشام السلطنه، پیشین، ص۵۲۵.
[۱۴]- اقبال یغمایی، شهید راه آزادی سید جمال واعظ اصفهانی، با مقدمه سید محمد جمال زاده و اکبر باستانی پاریزی، (تهران، توس، ۲۵۳۷)، ص۲۶؛ مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، (تهران، سخن، ۱۳۷۱)، ج۳، ص۲۶۶؛ ابوالقاسم خان ناصرالملک و محمد آقا ایروانی، دو رساله درباره انقلاب مشروطیت ایران، به اهتمام عبدالحسین زرین کوب- روزبه زرین کوب، (تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۸۰)، ص۱۱؛ ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، (تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۹)، ج۱، ص۲۲۰-۲۱۷.
[۱۵]- کاتوزیان، پیشین، ص۴۱۵.
[۱۶]- آنت دستره، مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران، منصوره اتحادیه (نظام مافی)، (تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۳)، ص۱۰۵.
[۱۷]- حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران مستخرج از اسناد وزارت خارجه انگلستان، (تهران، ابنسینا، بیتا،)، ج۱، ص۱۹.