کسبوکار «قهوهخانه»ای در ایران
سابقه تشکیل قهوهخانه در ایران، به دوره سلطنت طهماسب اول صفوی (۹۳۰-۹۸۴ق)، برمیگردد نخستین بار نیز، در پایتخت آن برهه زمانی صفویان یعنی قزوین برپا گردید. ۱ این نهاد، از خارج مرزها وارد ایران شده و به تدریج با آداب و سنن ایرانی عجین گردید. نخستین بار، دو برادر آلمانی که برای آموزش ارتش به ایران آمده بودند، این نهاد را افتتاح کرده و در آن قهوه فروختند. ۲ در دوره شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸) با انتقال پایتخت صفوی از قزوین به اصفهان، شهر اخیر شاهد گسترش چشمگیر قهوهخانه بود و به عنوان مرکز اصلی این نهاد درآمد. ۳ توجه فراوانشاه عباس اول به این نهاد نوظهور اجتماعی ایران، موجب رونق فراوان آن گردید، حتی گفته شده که این پادشاه مقتدر صفوی، برخی میهمانان خارجی مهم خود را به قهوهخانهها برده و در آنجا پذیرایی میکرد. ۴
رونق قهوهخانهها بعد از دوره شاهعباس اول و در سده پایانی حکومت صفوی ادامه داشت. از همین زمان بود که قهوهخانه دارای صبغه فرهنگی هم گردید، چنانکه شاعرانی در آنجا گرد آمده و سرودهای خود را در معرض شنیدن و انتقاد دیگران قرار میدادند. ۵ شاعران و هنرمندان این دوره به جای تجمع در دوائر مختلف دربار و دیوان صفوی، در قهوهخانهها گرد هم میآمدند.۶ اگرچه در ابتدا، مراجعان قهوهخانهها، عمدتا طبقات مرفه جامعه به خصوص رجال حکومتی محسوب میشدند، ولی به تدریج، توده مردم به ویژه اهل حرَف و پیشهوران برای گذراندن اوقات فراغت به آنجا تردد نمودند. ۷
بعد از ورود چای به ایران، دو مرکز تجمع برای تفریح، وقتگذرانی، خوردن و نوشیدن به وجود آمد که یکی قهوهخانه و دیگری چایخانه بود. اعیان و اشراف به سوی چایخانه سوق داده شده و از مردم فاصله گرفتند، اما قهوهخانه به پاتوق اقشار متوسط و پایین جامعه مبدل شد و از تمام اصناف و اقشار به آنجا رفت و آمد میکردند. گفته شده که در آنجا، به جز قهوه و چای، انواع مخدرات رایج و احیانا مشروبات الکلی وجود داشت، برعکس در چایخانه که ویژه اشراف و درباریان و فرزندان آنان محسوب میشد، از این نوع مواد خبری نبود. ۸ بنابر روایت آدام اولئاریوس هلندی، که در زمان شاه صفی (۱۰۳۹-۱۰۵۵) در ایران به سر میبرد، در اصفهان علاوه بر قهوهخانه، مراکزی نیز برای نوشیدن چای بوده است که آنها را چایخانه یا چای ختائیخانه میگفتهاند. در چایخانه برخلاف شیرهخانه که مرکز کارهای ناپسند بود، ضمن نوشیدن چای به بازی شطرنج میپرداختند. ۹
در پی سقوط صفویان در سال ۱۱۳۵ق، و مقارن با حکومت افاغنه، افشاریه و زندیه در ایران و به دنبال جنگهای پی در پی و بیثباتی سیاسی مُنتج از آن، بحران اقتصادی و فقر مالی، گریبان مردم را گرفت و از سوی دیگر، موجی از ناامنی بر فضای ایران سایه افکند. از این رو، نهاد مذکور همانند بسیاری از ساختارهای جامعه، با افول مواجه شد و به این ترتیب، بسیاری از قهوهخانهها تعطیل گردید. ۱۰
با روی کار آمدن قاجارها در اوایل قرن ۱۳ق، ثبات سیاسی به ایران بازگشت و شهرهای ایران هم تا حدودی رونق گذشته را به دست آوردند. قهوهخانه نیز به عنوان نهادی شهری، بار دیگر شکوفا شد. این روند رو به صعود بود تا آنکه در زمان ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳ق) به اوج خود رسید. با این حال، نهاد مذکور در دوره قاجاریه دارای خصایصی شد و تحولاتی را پشت سر نهاد: اول، با کشت چای در شمال ایران، این ماده تا حدود زیادی، جای قهوه را در قهوهخانهها گرفت.۱۱ البته در کنار آن، قلیان نیز استعمال فراوانی یافت.۱۲ دوم، با انتقال پایتخت به تهران در زمان قاجارها، تهران به عنوان مرکز اصلی قهوهخانه در ایران مطرح گردید، به طوریکه گفته شده در آن برهه زمانی، در تهران با ۲۵۰ هزار نفر جمعیت، ۴۳۰۰ قهوهخانه وجود داشت.۱۳ حتی سفیر وقت ایالات متحده در ایران (بنجامین) هم از تعدد قابل توجه این نهاد برای طبقات مختلف اجتماعی، در محلات و خیابانهای تهران سخن گفته است. ۱۴ سوم، قهوهخانهها در اکثر نقاط شهر گسترش یافت، در بازارهای محلات شهرها، در کنار مجموعهای از واحدهای صنفی مهم مانند نانوایی، بقالی، قصابی، حمام...، و به مرور زمان، مناطق تجمع پیشهها، مسافرخانهها، گاراژهای مسافربری را نیز دربر گرفت. ۱۵ چهارم، زورخانه و قهوهخانه به عنوان دو نهاد پیوسته و نزدیک به هم، در راه تقویت روحیه ملی و مذهبی مردم جامعه معرفی گردید، چرا که پایگاه اجتماعی این دو در آن برهه زمانی، تا حدود زیادی مشترک بود یعنی اقشار متوسط جامعه به ویژه پیشهوران را دربر میگرفت. از آن پس، صاحبان حرَف که در گود زورخانه، تن خود را ورزیده میکردند، در قهوهخانه نیز اندیشه خود را با شعر، داستانهای حماسی و پهلوانی زینت میدادند. ۱۶
نکته مهم دیگر، نقشهایی بود که قهوهخانه در تاریخ ایران ایفا میکرد. این نقشها از زمان قاجار، تثبیت گردید. گذشته از آنکه نهاد مذکور، مکانی برای گذراندن اوقات فراغت ۱۷ و حتی کسب و کار مردان بود، زیرا ساعاتی از روز و شب خود را در قهوهخانه گذرانده، با یاران و همنشینان خود به گفتوگو نشسته، مشکلات کسب و کار خود را با آنان در میان میگذاشتند؛ گاهی در همانجا به دادوستد و حل و فصل امور میپرداختند. در این مکان، از وقایع شهر و دیار خویش اطلاع یافته و گوشههایی از تاریخ و فرهنگ خود را در آن میشناختند. به علاوه، هنرها و سرگرمیهای ویژهای مانند نقاشی قهوهخانهای و نقالی در آنجا برقرار گردید. ۱۸ گذشته از اینها، نهاد قهوهخانه در مواقع حساس، نقشهای برجستهای در تاریخ معاصر ایران ایفا کرد. چنانکه فریدون آدمیت، قهوهخانهها را به عنوان یکی از کانونهای تجمع مردم در زمان مشروطه عنوان نموده است. ادوارد براون نیز نوشته است که: «در بسیاری از قهوهخانهها، نقالان حرفهای به جای نقل داستانهای اساطیری شاهنامه، مشغول محظوظ کردن مستمعین با اخبار سیاسی هستند.» ۱۹
اگرچه نهاد قهوهخانه تا دهه ۱۳۲۰ش، بسیار پررونق بوده و گفته شده آن گونه که در شهر تهران، قهوهخانه دیده میشد هیچ شغل و دکان دیگری به این اندازه وجود نداشت و کسب و کار دیگری به این اندازه گسترش نیافته بود۲۰، با این حال، در زمان پهلوی دوم بود که قهوهخانه، تحولات نه چندان خوشایندی را تجربه نمود. با توسعه روابط تجاری، صنعتی و فرهنگی با خارج، به ویژه کشورهای اروپایی و گسترش وسایلی مثل رادیو و تلویزیون در شهرها، و ورود آنها به درون قهوهخانه، این نهاد به تدریج اعتبار و ارزش سابق خود را از دست داد. ۲۱ برای نمونه، در دهه ۱۳۳۰ش: «زمانی که تلویزیون در قهوهخانههای جنوب شهر رواج پیدا کرده بود و جوانها را منحرف میکردند، یک شب آقای فومنی بر سر منبر به مردم گفت: مگر شما غیرت ندارید، جوانهایتان دارند از بین میروند. بعد، تعدادی از افراد به سوی یکی از قهوهخانهها رفتند و درگیری شدیدی به وجود آمد». ۲۲ به دنبال رونق اقتصادی ناشی از افزایش درآمد نفت و ارتباط نسبتا وسیع با کشورهای غربی و بازگشت تحصیلکردههای فرنگ رفته به وطن، فرهنگ استفاده از اوقات فراغت به سبک غربی، در ایران گسترش یافت و در نتیجه، موسسات آموزش زبان و موسیقی و نقاشی و رقص پا گرفت، ۲۳ و این، بیش از پیش، به رکود قهوهخانهها دامن زد. قهوهخانه که در یک دوره زمانی تقریبا طولانی، بار وسایل ارتباط جمعی همچون رادیو و تلویزیون را به دوش میکشید، با دگرگونیهای ایجادشده، سراشیب انحطاط را پیمود و به دنبال آن، هنرها، نمایشها و بازیهای قهوهخانهای نیز روبه زوال گذارد. وجهه این مکان اجتماعی هم، منفی و دچار ابتذال شد؛ چنانکه آن فضای تبادلات روزمره مردمی، به محلی برای تجمع افراد بیکار و گاهی فاسد بدل شد. ۲۴ این موضوع، دلیلی بود برای بستن برخی قهوهخانهها توسط حکومت و این ماجرا تا انقلاب اسلامی و پس از آن نیز تداوم داشت.۲۵ البته بنابر اظهاری، یکی از علل مهم این انحطاط را باید در زمینه سیاسی جستوجو نمود؛ چراکه رژیم پهلوی برای تهی کردن آن، از وجهه مثبت به عنوان یک پایگاه مخالفت با ساختار سیاسی وقت، در سوق دادن آن به سوی ابتذال نقش مهمی داشت. ۲۶
بر اساس مطالعات انجامشده، میتوان انواع قهوهخانهها را در چند دهه اخیر ایران، از دیدگاه پایگاه اجتماعی و ردهسنی، به این صورت تقسیم نمود: ۱. قهوهخانههایی که اکثر مراجعین آن سالخوردگان بوده و عمدتا در محلات قدیمی شهرها مستقر هستند. ۲. قهوهخانههای محل گردآمدن افراد روستایی در شهرها، که در کنار اینها، اغلب ترمینالهای مسافربری روستایی نیز قابل مشاهده است. البته نوع دیگری از قهوهخانههای روستایی، در بخشهایی از شهر قرار دارد که سکونتگاه روستاییان است و عمدتا نیز حاشیهنشینان را شامل میشود. آنان به دلیل اختلاف فرهنگی با شهرها، همیشه به صورت مجزا و مستقل زندگی میکنند. ۳. قهوهخانههایی که مخصوص قشر جوان است. قشری که از طبقات پایین یا متوسط جامعه بوده و رفع نیازهای عاطفی خود را در رابطه با همسالانشان جستوجو میکنند. ۴. نوع دیگر، قهوهخانههای لُمپَنی است. از آنجا که لمپنها از اجتماع و خانواده بریده، و به صورت لاابالی زندگی میکنند، قهوهخانه مناسبترین محل برای آنهاست. عمدتا کفتربازان، خرید و فروشکنندگان مواد قاچاق... مشتری این قهوهخانه هستند. ۵. قهوهخانه صنفی، که از سابقهای طولانی برخوردار است؛ چراکه پس از به وجود آمدن تقسیم کار میان اصناف و مشاغل اجتماعی، توسعه پیدا کرد، مانند قهوهخانههای کارگران، بنایان، فرشبافان... این نوع قهوهخانهها، به نوعی، محلی برای مسائل کسبوکار و امرار معاش نیز محسوب میشود؛ چرا که صاحبان مشاغل مشترک با یکدیگر در ارتباط هستند. ۲۷
منابع:
۱. حامد قاسمی، نشریه پیام بهارستان، «قهوهخانه، نقاشی، نقالی»، شماره ۴۷، اردیبهشت ۱۳۸۴ش، ص۱۴.
۲. نشریه مسافران، «قهوهخانهها در کوچه و پس کوچههای تاریخ»، شمارههای ۵۳ و ۵۴، خرداد و تیر ۱۳۸۹ش، ص ۲۶.
۳. قاسمی، همانجا.
۴. نشریه مسافران، همانجا.
۵. سیدعلی آل داود، نشریه نشر دانش، «شاعران قهوهخانهنشین»، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۹ش، ص۴۶.
۶. همان، ص ۴۷.
۷. قاسمی، همان، ص۱۶.
۸. آل داود، همان، ص ۴۷.
۹. مصطفی خلعتبری، نشریه نجوای فرهنگ، «چای قند پهلو: جستاری بر قهوهخانه در ایران»، شماره ۳، بهار ۱۳۸۶ش، ص۴۲.
۱۰. خلعتبری، همان، ص ۴۲؛ علی بلوکباشی، قهوهخانههای ایران، تهران: پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۵ش، ص ۲۹.
۱۱. قاسمی، همان، ص ۱۴؛ مسافران، همان، ص۲۶.
۱۲. خلعتبری، همان، ص۴۱-۴۲.
۱۳. مسافران، همان، ص ۲۶.
۱۴. بلوکباشی، همان، ص ۲۹.
۱۵. مسافران، همان، ص ۲۶.
۱۶. همان، ص ۲۷؛ بلوکباشی، همان، صص ۱۲۹-۱۳۱؛ قاسمی، همان، ص۱۶.
۱۷. گفته شده، قهوهخانهها، پاتوقی مناسب برای مردهایی بود که میخواستند ساعتی از بچهها و والده بچه آسوده شوند (علی شعبانی، نشریه یاد، «قهوهخانههایی به نام حزب»، شمارههای ۵۳-۵۶، بهار ـ زمستان ۱۳۷۸ش، ص ۳۴۵).
۱۸. خلعتبری، همان، ص۴۲؛ بلوکباشی، همان، ص۸۶-۹۸ .
۱۹. هدیه نوربخش، نشریه گلستان هنر، «عرصهها و نهادهای شهری در تهران عصر مشروطه»، شماره ۹، پاییز ۱۳۸۶ش، ص ۵۸؛ همچنین برای نقش سیاسی آن در دوره پهلوی (نک: مسافران، همان، ص۲۸).
۲۰. محمدرضا پولادوند، سی سال محکومیت لالهزار، تهران: نشر جمهوری، ۱۳۸۹ش، ص ۲۳۳.
۲۱. مسافران، همان، ص ۲۷.
۲۲. علی باقری، خاطرات ۱۵ خرداد، دفتر چهارم، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات، ۱۳۷۵ش، ص ۱۰۷.
۲۳. زهره بزرگنیا، نشریه جستارهای شهرسازی، «فراغت ایرانی، از قهوهخانه تا کافی نت»، شمارههای ۱۰و۱۱، پاییز و زمستان ۱۳۸۳ش، ص۶۳.
۲۴. خلعتبری، همان، ص ۴۴
۲۵. مسافران، همان، ص ۲۸.
۲۶. نک: پولادوند، همان، صص ۲۳۷ و ۲۴۳.
۲۷. جعفر صدق آمیان، نشریه رشد آموزش علوم اجتماعی، «بررسی نقش اجتماعی قهوهخانه در ایران»، شماره ۱۸، زمستان ۱۳۷۲، ص ۵۱.