شیخ بهایی، معمار و مهندس بناهای دوره صفوی

کدخبر: ۲۷۱۰
بهاءالدین محمد مشهور به «شیخ بهایی» (۱۰۰۰-۸۲۵ ه.ش)، از دانشمندان برجسته عصر صفوی بود؛ عصری که در آن شهر اصفهان پایتخت سلسله‌ای شد که آثار معماری به اوج زیبایی و ظرافت رسید.
شیخ بهایی، معمار و مهندس بناهای دوره صفوی
نویسنده: سید ظاهر حسینی

شیخ بهایی در تاریخ فرهنگ و علم ایران زمین همواره در سیمای دانشمند، سیاستمدار و شیخ‌الاسلامی ظهور کرد که مورد احترام طبقات مختلف مردم بوده و هست. ولی روی دیگر این جهت، تصویر معمارگونه مردی است که بسیاری از آثار به جای مانده از عصر صفوی را به ویژه در اصفهان از آثار او می‌دانند، مانند معماری مسجد عتیق و احداث حمام مشهور به شیخ بهایی که با شمع روشن بوده و نیز مهندسی حصار نجف اشرف، بنا و شالوده شهر نجف‌آباد و بسیاری از آثار و ابنیه دیگر.

برای پاسخ به این سوال که چرا نام شیخ بهایی را نمی‌توان در میان ابنیه‌ای دید که به وی منسوبند، باید تمام دوران معماری اسلامی را درباره عملکرد استادان، بنایان، معماران و مهندسان بررسی کنیم و دریابیم، آیا اینها در هر دوره، نامشان را بر آثارشان می‌نوشتند یا فقط به ساختن و طرح بنا توجه داشتند و این مسائل برایشان مهم نبوده که مثلا نام فلان شخص در این عمارت باشد.

برخی از پاسخ‌های موجود را در این باره مرور می‌کنیم: اولا، این مساله محل به محل و مملکت به مملکت فرق می‌کرد و خود نویسندگان متقدم مسلمان، این نکته را دریافته بودند؛ مثلا التوحیدی که در نیمه دوم سده دهم قمری می‌زیست، می‌نویسد: «مردم در هر قرن، عادات و آداب و ذهنیت جدیدی به‌دست می‌آورند که پیشینیان صاحب آن نبودند.»

ثانیا، منابع و اسناد بناهای اسلامی آن چنان که انتظار می‌رود، غنی نیستند؛ با اینکه تاریخ‌نگاران و شاعران، از بناها تمجید کرده‌اند، به خود معماری به عنوان موضوع درخور توجه ادبیات، نپرداخته‌اند و خود معماران هم درباره آثارشان اطلاعاتی ارائه نداده‌اند و معماران به جز امضا و رقم (ترقیمه) یا چند کلمه، مطلب زیادی درباره خود و آثارشان به جا نگذاشته‌اند.

ثالثا، عنوان «معمار» در زمان‌ها و مکان‌های مختلف فرق می‌کرد و به طور کلی، نام معماران به ندرت در بناهای آنها ذکر شده است؛ حتی در جاهایی که روی کتیبه‌ها نام حامی و سایر ماموران ثبت شده، نام آنها نیامده است. البته این نوعی روش خاص به شمار می‌آمد؛ یعنی در دوره‌ای نام معمار را می‌نوشتند و در دوره دیگر نام او را ذکر نمی‌کردند.

رابعا، این نکته را نباید فراموش کرد که معماران، مهندسان و استادکاران بنا بعد از سفت کاری ساختمان، کار خود را تمام شده تلقی می‌کردند و کار را به زینت‌کاران (گچ‌کاران، کاشی‌کاران، حجاران و نجاران که کار خود را در مرحله بعد از سفت‌کاری انجام می‌دادند) واگذار می‌کردند و از این نظر، کمتر قادر بودند تا در جایی از ساختمان، نام خود را ثبت کنند.

از این رو، ارزیابی نقش معماران و طراحان بناهای معروف، کاری بس دشوار است؛ زیرا در این زمینه، اسناد، و مدارک و شواهدی دالّ بر این موضوع در دست نداریم. از طرفی وقتی شاهکارهای معماری اسلامی را می‌بینیم، درمی‌یابیم که این آثار بدون آموزش هندسه، ریاضیات، مکانیک کاربردی و طراحی، نمی‌توانسته به وجود آید و خلق این آثار کسی را می‌طلبد که این علوم را بشناسد.

با توجه به این موضوع، نباید در آثار و بناهایی که به شیخ بهایی منسوب است، دنبال نام او بود. همین قدر که معاصران وی و دیگر افراد آگاه به او نسبت داده‌اند، کافی است. سوال دیگری که ذهن‌ها را به خود مشغول کرده، این است که شیخ بهایی معماری را از کجا آموخت ؟ همه می‌دانیم که در کاخ‌ها، مساجد، کاروانسراها، بقعه‌ها، مدارس و پل‌ها، نامی از شیخ بهایی نیست که در این عمارت‌ها دست داشته باشد؛ به همین علت، بعضی به این نظریه قائل هستند که شیخ بهایی نه معمار بوده، نه مهندس، نه طراح و نه... . اما شاید بتوان به نوعی اثبات کرد که شیخ بهایی، هم مهندس بوده و هم معمار و هم طراح و آن دقیق شدن در روش و کار معماران و مهندسان آن دوره است؛ مثلا بورکهارت(م۱۹۸۴) درباره شیوه کار معماران، مهندسان و بنایان دوره اسلامی، اعتقاد دارد که «اساس معماری دوران اسلامی بر پایه دانش هندسه قرار دارد و پایه شکل‌ها، بر اساس دوایر است و چون دوایر مساوی تقسیم شوند، سبب پیدایش چندضلعی‌های منظم می‌گردند و همواره هنرمندان، با بهره‌گیری از یک دایره مبنا، اشکال و اندازه‌های مختلف را تنظیم می‌کردند و از طریق برداشت در قالب طرح‌ها و اجرای منظم، هنر معماری یکپارچه و هم آهنگ را شکل می‌دادند».

یادآوری این نکته ضروری است که در دوره اسلامی هندسه، زبان و معیار معماری است و مهندسان و معماران، اساس کار را بر آن قرار داده بودند و به این طریق، حتی در نماهای ساختمان از آن استفاده می‌کردند و شکل‌ها و فرم‌های جدیدی را به وجود می‌آوردند. بررسی آثار منسوب به شیخ بهایی ۱.طومار شیخ بهایی کاربرد طومار این بود که سهم حقابه هر روستا و بلوک را مشخص می‌کرد. طومار از زمان‌های قدیم وجود داشته است.

در رد طومار منسوب به شیخ بهایی ادله کافی و وافی وجود دارد از جمله: الف) تمدن‌هایی که در منطقه اصفهان از دیرباز وجود داشته مانند مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، برای مشکل آب کشاورزان، مادی‌ها را طرح انداختند که تا امروز مانده است. ب) ابن رسته در قرن سوم قمری، به وجود مادی‌ها اشاره کرده و تقسیم آب را به زمان اردشیر بابکان مربوط می‌داند. ج) در زمان ساسانیان، دیوانی بوده که مسائل مربوط به آب را نظارت می‌کرده و یکی از وظایف آن، کندن کانال‌ها و شاخه‌های آن بوده است. د) از مقدمه طومار شیخ بهایی چنین استنباط می‌شود که قبل از طومار، مادی‌ها وجود داشته است. هـ ) اصل طومار از میر فضل‌الله شهرستانی است و بعدها به علت مقام علمی شیخ بهایی و تقرب وی در دربار، شاه عباس طومار را به نام شیخ بهایی ثبت کرده است. و) سال ۹۲۳ قمری که تاریخ تحریر تقسیم‌نامه شاه طهماسبی قلمداد گردیده، سال سلطنت شاه اسماعیل اول است و شاه طهماسب در سال ۹۳۰ یعنی هفت سال بعد به سلطنت رسیده است. ز) جملات و انشای طومار به سبک نوشته‌های قرن سیزدهم است و شباهت چندانی به نوشته‌های زمان شاه طهماسب ندارد. ک) اسامی مندرج در طومار، بعضا به دوره‌های بعد از شاه طهماسب مربوط است. ل) در سال ۹۲۳ قمری شیخ بهایی هنوز متولد نشده بود و تاریخ تولد او را ۹۵۳ قمری نوشته‌اند.

وی در سال ۹۶۶ به ایران آمده و در سال ۱۰۰۶ قمری به اصفهان رفته که حدودا ۸۳ سال بعد از تاریخ مندرج در طومار است. م) شیخ بهایی در سال ۱۰۳۱ قمری مرحوم شده، ولی در طومار برای عمارات و مکان‌هایی سهم آب تعیین شده که پس از مرگ وی ساخته شده‌اند؛ مانند چهل ستون و هشت بهشت. ۲. انتقال آب رود کارون اعتمادالسلطنه می‌گوید: سنه ۱۰۲۸ هجری قمری، در این سال شاه عباس حکم نمود آب رود کارون (کرن) را به جانب اصفهان جاری سازند و به تهیه این کار پرداختند.

در اینجا هم نامی از شیخ بهایی نیست تا اثری را به وی منسوب کنند. همچنین اگر شیخ بهایی از همه چیز سررشته داشته است، چرا برای طراحی مسیر انتقال، مهندس از خارج آوردند. ۳. چهل ستون اوژن اوبن می‌نویسد: بنای چهل ستون، مطابق نقشه شیخ بهایی ساخته شده و توسط شاه سلطان حسین مرمت گردید. در مورد این بنا می‌توان گفت: الف) قبل از اوژن اوبن هیچ کسی این بنا را به شیخ بهایی نسبت نداده است. ب) اوژن اوبن بین سال‌های ۱۲۸۶- ۱۲۸۵ به ایران آمده و در عصر شیخ بهایی نبوده و او را درک نکرده است. می‌توان گفت که وی به گفته‌های مردم و آنچه از دیگران شنیده، اکتفا کرده است. ۴. نقشه ارگ اوژن اوبن در این باره می‌نویسد: پادشاهان صفوی در کنار زنده رود استقرار یافتند.

ملایی از تبار عرب موسوم به شیخ بهایی، نقشه ارگ را کشید که با میدان پهناوری از مسجد شاه و بازار بزرگ جدا می‌شود. همان طور که اشاره شد، یکی از نقص‌های اوژن اوبن اعتماد به افسانه‌پردازی بوده است. مثلا در چگونگی نامیدن اصفهان می‌گوید: «یکی از دیوهای در التزام سلیمان که گاوخونی نامیده می‌شد، بدون درنگ در زمین فرورفت و آب رودخانه را به دنبال خود کشید، به طوری که با قطع جریان آب و مسیر زاینده رود، دریاچه خشک شد. آنگاه دیو در کرمان سر از خاک بیرون آورد و خطاب به آصف (وزیر سلیمان) که حیران و مبهوت او را نگاه می‌کرد، گفت: «آصف‌هان، یعنی آصف دیدی»؟ و از این عبارت، اسم اصفهان به‌وجود آمد». ۵. بقعه بابا رکن الدین اسدالله بقایی می‌نویسد: بنای این بقعه را غالبا به شاه عباس اول با مهندسی شیخ بهایی نسبت می‌دهند.

این نظر را در سه وجه می‌توان نقد کرد: الف) اصل بقعه و بنای آن مربوط به قرن هشتم و نهم است. ب) هیچ منبع معتبری آن را ذکر نکرده است. ج) انتساب دادن بقعه به شیخ بهایی آدرس‌دهی ندارد و شکل، ساختمان، طرح و نقشه آن مانند دیگر بناهای دوره صفوی نیست. ۶. منارجنبان شواهدی چند بر درست نبودن این نظر شیخ بهایی که مهندس و طراح منارجنبان بوده، وجود دارد: الف) تاریخ سنگ آرامگاه، ۷۱۶هجری است. ب) سبک این آرامگاه ، سبک بناهای قرن هشتم هجری «سبک مغولی» است. ج) اگر بر فرض محال طرح این بنا را به شیخ بهایی نسبت بدهیم، این بنا اصلا در آن زمان اهمیت چندانی نداشته است؛ زیرا قبل از این بنا، در کشورهای دیگر، عماراتی ساخته و طرح انداخته‌اند که همین ویژگی منارجنبان را داشته است.

برای مثال، ابن بطوطه که در سال ۷۲۵ هجری از موطن خود طنجه خارج شده، در ذکر مساجد و عمارات شهر بصره چنین می‌گوید: در نزدیکی شهر عمارت مرتفعی دیدم، گفتند: مسجد جامعی است منسوب به علی‌بن‌ابی طالب که هر هفته در آنجا نماز جمعه می‌خوانند و... در گوشه‌های این مسجد، صومعه‌های چندی است که یکی را صومعه متحرک یعنی جنبان می‌خوانند. همچنین در شهر برشانه (از قرای اشبیلیه) از بلاد آندلس، یکی از صومعه‌های مسجد بزرگ آن را دیدم که در موقع تکان دادن به جنبش می‌آید. ۷. حمام شیخ بهایی منابع معتبری از این حمام یاد نکرده‌اند و نخستین بار در فلاسفه الشیعه آمده است.

منابع: ۱. آل صفا، محمد جابر، تاریخ جبل عامل، بیروت، دارالنهار للنشر، چاپ دوم، ۱۹۸۱. ۲. امامی، محمد جعفر و محمدرضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده‌ای بر نهج‌البلاغه، ج ۱، بی جا، ۱۳۶۹. ۳. اعتماد السلطنه، محمدحسن خان، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، انتشارات دنیای کتاب، بی جا، ۱۳۶۳. ۴. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ق. ۵. ________، خطط جبل عامل، بیروت، نشر الدارالعالمیه، چاپ اول، ۱۴۰۳ هـ / ۱۹۸۳ م. ۶. انوری، حسن و دیگران، فرهنگ اعلام سخن، ج ۲، نشر سخن ۱۳۸۷. ۷. اوبن، اوژن، ایران امروز، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، نقش جهان، ۱۳۶۲. ۸. بقایی، اسدالله، شیخ بهایی در آیینه عشق، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، ۱۳۷۶. ادامه دارد