قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۷

کدخبر: ۲۶۱۸
مطلب حاضر ترجمه فصل‌های دوم و سوم کتاب قحطی بزرگ و مرگ و میر در ایران در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹، اثر محمدقلی مجد است.
قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۷
نویسنده: محمدقلی مجد
مترجم: معصومه جمشیدی

فصل دوم کتاب با عنوان «قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۷-۱۹۱۹، بررسی اسنادی» به مطالعه مقطعی از تاریخ ایران می‌پردازد که در آن قحطی همراه با تاثیرات سوء جنگ جهانی اول در ایران به فاجعه بزرگی بدل شد، و در پی آن هشت تا ده میلیون نفر از جمعیت کشور به کام مرگ فرو رفتند. این واقعه زمانی صورت گرفت که ایران در اشغال نظامی انگلیسی‌ها به سر می‌برد و این کشور نه‌تنها تلاشی برای کاهش عواقب قحطی نکرد، بلکه با خرید عمده گندم و مواد غذایی داخلی، کوتاهی در وارد کردن آذوقه از هند و عراق، منع واردات مواد غذایی از ایالات متحده و پرداخت نکردن درآمدهای نفتی بر شدت بحران افزود. نویسنده اعتقاد دارد نکته مهم درباره این برهه از تاریخ کشور آن است که حقایق مربوط به آن پنهان و ناشناخته مانده؛ از این رو با استفاده از منابع و اسناد به روشن ساختن زوایای آن پرداخته است. عنوان فصل سوم «مرگ و میر واقعی، کاهش جمعیت ایران در سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۴» است که در آن چگونگی کاهش چهل درصد از جمعیت ایران به دلیل قحطی و بیماری‌های ناشی از سوءتغذیه و نیز تلاش مفسران بریتانیایی در وارونه جلوه دادن حقایق مورد بررسی قرار گرفته است. ترجمه دو فصل فوق به دلیل ارتباط و پیوستگی موضوع در یک جا گنجانده شده است.

قحطی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ ایران است که از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی بسیار فراتر رفت. این واقعه یکی از مصائب بزرگ تاریخ ایران است که درباره آن مطالب اندکی نوشته شده و حتی کمتر شناخته شده است. خشکسالی سال ۱۹۲۵ این نگرانی را ایجاد کرد که مبادا وقایع سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ تکرار شود و والاس اس. موری کاردار سفارت آمریکا را بر آن داشت تا چنین بنویسد: «اکنون ایران در خطر رویارویی با موقعیتی است که در سال ۱۸-۱۹۱۷ پیش آمد و به علت خشکسالی و نابودی محصولات توسط ارتش‌های متجاوز، کشور دچار قحطی شد و چنانکه برآورد می‌شود یک سوم از جمعیت خود را از دست داد.» من، ناباورانه و با اعتقاد به اینکه حتما باید اشتباهی رخ داده باشد، تحقیقات دقیقی در اسناد وزارت خارجه ایالات متحده مربوط به ایران طی سال‌های جنگ جهانی اول صورت دادم. اسناد بسیار غنی و دست‌نخورده هستند. همچنین از این واقعیت که تاریخ ایران در طول جنگ جهانی اول در هاله‌ای از ابهام فرو رفته است، شگفت‌زده شدم. تعجب‌آورتر اینکه قحطی سال ۱۹۱۹-۱۹۱۷ عملا ناشناخته مانده است. دریافتم که اظهارات موری مبنی بر آنکه ایران یک سوم جمعیت خود را از دست داده تا حدودی دست پایین گرفتن قضیه است. حقیقت بدتر از آن بود. در این مقاله به بررسی قحطی و طول مدت آن با تکیه بر اسناد می‌پردازم. منابع دست دوم عبارتند از خاطرات و مشاهدات افسران نظامی بریتانیا در ایران که مفیدترین آنها یادداشت‌های سرلشکر ال. سی. دانسترویل، فرمانده نیروهای بریتانیایی در غرب و شمال ایران در سال ۱۹۱۸، خاطرات سرگرد ام. ایچ. داناهو، افسر اطلاعاتی وابسته به نیروی دانسترویل و سرلشکر سرپرسی سایکس، فرمانده نیروهای بریتانیا در جنوب ایران طی سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۶ است. با توجه به اینکه گزارش‌های انگلیسی‌ها توسط شاهدان دست اول و افرادی که مستقیما بلافاصله پس از جنگ در کشور حضور داشتند، نوشته شده، این منابع دست دوم نیز در حقیقت منابع دست اول به شمار می‌روند. منبع مهم دیگر اطلاعات و گزارش‌های سرلشکر دبلیو. ای. آر. دیکسن درباره کمربند شرق ایران طی سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۸ است.

آغاز کمبود مواد غذایی، پاییز ۱۹۱۶

رالف ایچ.بادر، کنسول آمریکا در گزارش مورخ ۲۰ مه ۱۹۱۵، شرح مختصری از وضعیت مواد غذایی تقریبا یک سال پس از آغاز جنگ در اروپا ارائه می‌دهد و تاثیر جنگ را بر بهای کالاهای وارداتی و محصولات داخلی بررسی می‌کند: «پس از آغاز خصومت‌ها در اروپا در ماه اوت گذشته، عملا واردات کالا به ایران متوقف شد.» بادر سپس این اطلاعات مهم را ارائه می‌دهد:

از این رو، بهای کالاهای خارجی به شدت افزایش یافت، حال آنکه افزایش بهای تولیدات داخلی ناچیز بود. از میان اقلام داخلی که بهای آنها افزایش چندانی نداشت، می‌‌توان به گوشت گوسفند، گوشت گوساله، آرد ایرانی، مرغ و جوجه و میوه اشاره کرد. برنج در جلگه‌های پست شمال در سواحل دریای خزر به عمل می‌آید و بهای آن برای هر پوند از پنج سنت به شش سنت افزایش یافت. بهای شکر برای هر پوند از هشت سنت به ده سنت، قهوه از سی سنت به پنجاه سنت برای هر پوند، چای از ۴۸ سنت به ۸۰ سنت برای هر پوند، آرد محصول اروپا از هفت سنت به ۱۲ سنت برای هر پوند افزایش یافت.

بادر چنین نتیجه‌گیری می‌کند که: شواهد فوق حاکی از آن است که هزینه زندگی برای جمعیت داخلی که اقلام اصلی غذایشان گوشت گوسفند، برنج و نان سفید است، اندکی افزایش یافت، حال آنکه هزینه زندگی خارجیان که عمدتا اقلام وارداتی از اروپا را مصرف می‌کنند، بین سی تا چهل درصد افزایش یافته است. ذخیره موجود کالاهای اروپایی به تدریج مصرف می‌شود و انتظار می‌رود هزینه زندگی افزایش یابد.

به این ترتیب معلوم می‌شود که نه ماه پس از آغاز جنگ در اروپا، شش ماه پس از اشغال اهواز و خوزستان از سوی بریتانیا و پس از درگیری‌های بسیار بین روسیه و ترکیه در آذربایجان، مواد غذایی فراوان بود. تقریبا دو سال بعد از جنگ، یعنی در ژوئیه ۱۹۱۶ جفری کفری، کاردار سفارت آمریکا تا آن زمان درخصوص بهای کالاها در تهران چنین گزارش می‌دهد: «بهای کالاهایی که وارد می‌شوند، معمولا در پایتخت گران است و بهای محصولات داخلی در نتیجه اوضاع پس از جنگ افزایش یافته است.»

گزارش کفری به وضوح نشان می‌دهد که در سال ۱۹۱۶ تورم بالا رفته و نرخ مبادله ارز افزایش یافته است: «با نرخ کنونی مبادله ارز، یک قران معادل ۱۴۳/۰ دلار است. نرخ عادی مبادله یک قران معادل ۰۸۷۵/۰ دلار بوده است.» اما با فروش جو به قیمت هر پوند دو سنت، در سال ۱۹۱۶ مواد غذایی در فصل درو در کشور نسبتا فراوان بوده است. این نکته بسیار مهم است؛ زیرا بسیاری از مهم‌ترین درگیری‌ها در غرب ایران در سرتاسر جنگ فقط از اواخر سال ۱۹۱۵ تا تابستان ۱۹۱۶ بود. پس از آن اوضاع رو به وخامت گذاشت.

معمولا از «قحطی سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸» سخن به میان می‌آید. اما روشن است که بحران غذا از یک سال قبل از آن آغاز شده بود و چنانکه در ذیل می‌آید، قحطی تا تابستان ۱۹۱۹ ادامه یافت. ایران از نوامبر ۱۹۱۴ هنگامی که بریتانیا خوزستان را اشغال کرد، به صحنه کارزار تبدیل شد. پس از اشتغال اولیه تبریز از سوی عثمانی‌ها در ژانویه ۱۹۱۵ تا بهار ۱۹۱۷، که روس‌ها عثمانی‌ها را از ایران بیرون راندند، در غرب ایران درگیری‌های بسیاری صورت گرفت. طی همین دوره بود که روس‌ها وبریتانیایی‌ها کنترل خود را بر مناطق تحت نفوذشان تحکیم کردند. در اکتبر ۱۹۱۶ کاملا آشکار بود که بحران بزرگی سربرآورده است. کفری گزارش می‌دهد که:

مفتخرا به اطلاع می رسانم: تامین آذوقه در تهران به علت کمبود همه اقلام مواد غذایی، بالاخص گندم، جو، برنج، یونجه و کاه اکنون دارد به بحران مهمی تبدیل می‌شود، قیمت‌ها به صورت خارق‌العاده‌ای افزایش یافته و مردم تنگدست شدیدا تحت فشار هستند. مردم ساعت‌ها در صف نانوایی می‌ایستند تا نانی با کیفیت بد را به بهای گزاف خریداری نمایند. نانوایان از جو و غلات دیگر به جای گندم در تهیه نان استفاده می‌کنند.

او می‌افزاید: بهای شکر در هر پوند به یک دلار و سی‌وپنج سنت رسید. انواع علوفه کمیاب است و چیزی هم که می‌توان تهیه کرد، معمولا از کیفیت نازلی برخوردار است. اوضاع در مورد بها و کیفیت زغال سنگ و زغال چوب و نفت به همین صورت است و بنزین نایاب است.

او در نتیجه‌گیری خود می‌آورد که «وضع خرید و فروش دارو حتی بدتر از این است. در تهران یافتن مواد مربوط به این صنعت غیرممکن است.» کفری، یک هفته بعد، بار دیگر در خصوص بحران در شرف وقوع چنین گزارش می‌دهد:

مفتخرا به اطلاع می‌رسانم که مساله تامین نان در تهران بسیار جدی شده است، زیرا میزان گندم موجود در پایتخت برای تامین مایحتاج مردم بسیار ناکافی است. از آنجا که مردم عمدتا از نان محلی و پنیر ارتزاق می‌کنند، مساله برای آنان بسیار حیاتی است.

بلواهایی به سبب کمبود نان صورت گرفت: «دیروز، شورش‌هایی در شهر صورت گرفت که شرکت‌کنندگان اصلی آن زنان بودند و مردم به عمارتی که به محل وزارت داخله است، هجوم بردند.» کفری در ادامه می‌افزاید: «دولت قول داده برای مرتفع ساختن بحران اقداماتی به عمل بیاورد و اگر در این کار موفق نشود، اوضاع بسیار مصیبت‌بار خواهد شد. در پاییز ۱۹۱۷، ایران دستخوش قحطی ویرانگری شده بود.