نگاهی به تاریخچه یک مفهوم

گیلدهای غربی و اصناف شرقی

کدخبر: ۲۳۴۲
یکی از ویژگی‌های اساسی بازارها تا سده کنونی، تشکل بازاریان در انجمن‌های صنفی، یعنی «اصناف» بوده است. این انجمن‌ها متشکل از صاحبان حرفه‌های مختلف دارای وظایف اجتماعی وسیعی بودند.
گیلدهای غربی و اصناف شرقی

منشأ اصناف اسلامی به قرن سوم هجری می‌رسد که دوره شکوفایی تمدن اسلامی و رونق تجارت و شهرنشینی بود. در این دوران هزاران نفر از مردمان شهر و روستا در صنعت و پیشه‌ها به کار گمارده شدند. در این قرن بود که تشکل افزارمندان و صنعتگران براساس حرفه‌ها و پیشه‌ها آغاز شد و رشد و توسعه کامل شهرها در قرن‌های پنجم و ششم هجری فعالیت‌های اصناف را توسعه فراوان بخشید.

برخی از خاورشناسان شوروی منشأ انجمن‌های صنفی در شهرهای ایرانی را به دوره ساسانیان می‌رسانند. برخی دیگر از خاورشناسان منشا انجمن‌های صنفی اسلامی را در فرقه‌های درویشان و صفویان یا صنف‌های غازیان جست‌وجو می‌کنند. مثلا ماسینیون بر آن است که تاریخ اصناف با جنبش کرامتیه ارتباط نزدیک دارد. این جنبش یک شورش بزرگ اجتماعی، سیاسی و مذهبی بود که جهان اسلام را از قرن سوم تا ششم فرا گرفت. کرامتیان یک اجتماع بزرگ ماسونی (Masonic) پدید آوردند که در میان بازرگانان و پیشه‌وران گسترش یافت و موجب پیدایش، پرورش و گسترش سازمان‌های صنفی شد.

اما اثبات این ارتباط کار دشواری است. کلودکائن که در زمینه اصناف اسلامی پژوهش‌های باارزشی کرده است، ضمن آنکه وجود نوعی سازمان صنفی را در سده‌های چهارم و پنجم تایید می‌کند، می‌گوید که نمی‌توان با دقت تاریخ رشد و تکامل آنها را تعیین کرد و رابطه آنها را با اسماعیلیه و انجمن‌های فتوت با اطمینان کامل تایید کرد. وی می‌گوید استدلال ماسینیون در مورد وجود پیوند میان فتوت و اصناف خیلی کلی و مبهم است. در اخوان الصفا که چند بخش آن به کارهای دستی و حرفه‌ای اختصاص دارد و نیز در سایر منابع اشاره‌هایی هست مبنی بر اینکه نمایندگان اسماعیلیه می‌کوشیده‌اند فتوت و اصناف را به یکدیگر پیوند دهند، ولی علاقه اسماعیلیه به حرفه‌ها و اصناف به‌صورت محدود و نظری باقی ماند.

ریچارد فرای نیز می‌گوید: «به هر حال ارتباط دادن مستقیم صنف‌ها با غازیان یا با صوفیه یا فرق دراویش تنها جنبه نظری می‌تواند داشته باشد، زیرا درباره آنها اطلاعات کافی نداریم. معهذا حقیقت آن است که جمعیت یا گروه‌هایی از مردم شهرنشین سرزمین‌های شرقی جهان اسلام، به علت اشتراک منافع گردهم آمده بودند. بعضی از صنف‌ها احتمالا از ابتدا صبغه مذهبی داشتند، همچنان‌که در میان اعضای بعضی از سازمان‌های اخوت صوفیه، افرادی از طبقات مختلف وجود داشت. البته مشهورترین پیشه‌وری که در عین حال غازی بود، یعقوب لیث موسس صفاریان است و می‌توان پذیرفت که نظایر این قبیل افراد کم نبوده‌اند. در بعضی مآخذ، سازمان غازیان را اهل «فتوت» خوانده‌‌اند و تعجب‌آور نیست که مجاهدینی که داوطلبانه به جنگ کفار می‌رفتند قواعد و رفتاری زاهدانه یا زندگی صوفی منشانه را پذیرفته باشند و این قواعد بعدها رسمیت سازمانی یافته باشد. می‌توان حدس زد که بعد از خاتمه جهادها در آسیای مرکزی، این قبیل سازمان‌ها، هرچند به طریقی دیگر، همچنان در شهرها نضج گرفت. شاید همین امر رشته‌های پیوندی میان غازیان و صاحبان حرف ایجاد کرده باشد.»

به هر حال منشأ انجمن‌های صنفی هرچه باشد در سده‌های چهارم و پنجم بر شمار این انجمن‌ها افزوده شد و پیشه‌وران هر حرفه برای خود صنف جداگانه‌ای پدید آوردند. چنان‌که ابن بطوطه در سده هشتم درباره اصناف اصفهان می‌گوید: «هر دسته از پیشه‌وران اصفهان رئیس و پیشکسوتی برای خود انتخاب می‌کنند که او را کلو می‌نامند.»

مساله اساسی در شناخت پایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انجمن‌های صنفی موقعیت آنها در برابر حکومت و مساله خودفرمانی آنها است. در اینجا بی‌مناسبت نیست که انجمن‌های صنفی شهرهای اسلامی و انجمن‌های صنفی شهرهای قرون وسطایی اروپا و شهرهای امپراتوری روم شرقی را به اختصار با یکدیگر مقایسه کنیم:

از آنجا که در شهرهای اروپایی قرون وسطا نیز مردمان شهرنشین در انجمن‌های صنفی متشکل می‌شدند، بسیاری از صاحب‌نظران گمان کرده‌اند که انجمن‌های صنفی در شهرهای اسلامی برابر با انجمن‌های صنفی شهرهای اروپایی هستند که گیلد (Guild) نامیده شده‌اند.

«گیلد»های اروپای غربی نوعا انجمن‌هایی اختیاری و خودمختار بوده‌اند. این انجمن‌ها ابتدا به‌عنوان انجمن‌های برادری که رنگ و بوی دینی داشت، تشکیل شدند و بعدها به‌صورت انجمن‌هایی برای دفاع از منافع اقتصادی اعضا درآمدند. گیلدهای غربی با قانونی کردن منافع صنفی یا با مبارزات سیاسی و اقتصادی دعاوی خویش را تامین و تثبیت می‌نمودند تا بتوانند در برابر زورگویی و فشارهای خارجی ایستادگی کنند. گیلدها به‌عنوان انجمن‌های صنفی در قلمرو فعالیت‌های خود، خودمختار و مسوول بودند.

آنها می‌توانستند اعضای گیلد را تعیین کنند، رهبران خود را برگزینند و اموال مشترک و جمعی انجمن را اداره کنند.

اما انجمن‌های صنفی در امپراتوری روم شرقی وضع دیگری داشتند و با گیلدهای غربی تفاوت داشتند. انجمن‌های صنفی این امپراتوری را نیروی دولت مرکزی سازمان داده بود، نه اراده و اختیار اعضای آنها و مقصود از ایجاد آنها انجام وظایف اقتصادی و مالی به سود دولت بود و از این رو در قلمرو فعالیت‌های خود امتیازها و انحصارهایی داشتند. با این همه، گیلدهای روم شرقی خودمختار نبودند و دارایی خزانه مشترک نداشتند و مدیران آنها برگزیده اعضا به‌شمار نمی‌آمدند. نه‌تنها مدیران گیلدها از خارج گمارده می‌شدند بلکه قوانین و مقررات مربوط به آنها نیز از خارج به آنها تحمیل می‌شد. هرچند که چنین وضعی از همبستگی درونی انجمن‌ها جلوگیری نمی‌کرد، ولی نظارت کسبه و پیشه‌وران را بر امور اقتصادیشان از میان می‌برد.

چنان‌که آیرا لاپیدوس به‌درستی بیان کرده است، در معنای محدود و مشخص و دقیق کلام، همانند گیلدهای اروپایی و روم شرقی در بازارهای کشورهای مسلمان یافت نشده است. در روزگار مملوکان، کسبه و پیشه‌وران، همچون گیلدهای روم شرقی، تحت سلطه شدید و نظارت سازمان‌های غیرصنفی قرار داشتند و فعالیت‌های آنان در محدوده سیاسی و اقتصادی و مالی و اخلاقی معینی قرار داشت. اما لازمه تفتیش و نظارت سازمان‌های دولتی بر امور انجمن‌های صنفی ادغام انجمن‌ها در سازمان‌های دولتی نبود. در شهرهای اسلامی نظارت اصلی بر کسبه و پیشه‌وران به عهده محتسب یا مفتش بود.

در دوره صفویه به علت رونق اقتصاد کشور و رشد شهرنشینی، بر شمار اصناف و کار و کوشش آنها افزوده شد. منابع و مآخذ تاریخی مربوط به این دوره، بیش از آثار پیش از آن، از انجمن‌های صنفی پیشه‌وران سخن می‌گویند و این به خاطر اهمیتی است که پیشه‌وران در این دوره یافتند. در این دوره نیز اصناف زیر نظر دستگاه حکومت شهر از استقلال کامل بی‌بهره بودند. انجمن‌های صنفی از نظرگاه‌های مختلف زیر نظارت دستگاه حکومتی شهر بودند. داروغه از نظر انتظامی و امور جزایی با کمک عسس‌ها، بازارها را زیر نظارت داشت. محتسب بر جزئیات فعالیت‌های اصناف از لحاظ کیفیت کار و اوزان و مقیاسات و تنظیم فهرست قیمت‌های جاری نظارت می‌کرد و خلافکاران را به شدیدترین و موهن‌ترین وجهی کیفر می‌داد و کلانتر شهر نیز که به ظاهر باید از اصناف حمایت کند، عملا مهم‌ترین وظیفه‌اش سهمیه‌بندی مالیات‌ها بود و در واقع واسطه‌ای بود میان دستگاه مالیاتی و پیشه‌وران شهری.

هر صنف متشکل بود از مجموعه استادان صنف که با کمک کارگران و شاگردان فعالیت می‌کردند. معمولا استادان هر صنف از میان خود یکی از افراد مورد اعتماد را که حداقل دوسوم استادان صنف به او رای تمایل می‌دادند، نامزد ریش سفیدی یا کدخدایی صنف می‌کردند و آن را به شهادت نقیب‌الملک، که سرپرستی کدخدایان اصناف و محلات و نیابت کلانتر شهر را داشت، می‌رساندند و آنگاه آن را برای صدور حکم به کلانتر شهر ارائه می‌کردند. میرزا رفیعا در دستور الملوک خود در این باره می‌گوید: «رضا نامچه تعیین استادان اصناف و کدخدایان محلات که موافق دستور، منوط به رضای چهاردانگ از هر صنف یا سکنه محله می‌باشد، به اعتراف جماعت مزبوره، نقیب شهادت می‌نویسد و بعد از آن کلانتر تعلیقه می‌دهد.» میرزا رفیعا در شرح وظایف کلانتر اصفهان می‌گوید: «کدخدایان محلات و استادان اصناف به نصب او منصوب و به عزل او معزول می‌باشند و احدی را مدخلیتی نیست.»

انجمن‌های صنفی از نظر دستگاه حکومت وسیله مناسبی بودند تا سازمان گردآوری مالیات و بیگاری بتواند با پیشه‌وران شهری به طور دسته‌جمعی روبه‌رو شود و به آسانی وظیفه‌اش را انجام دهد. چنانچه سلسله مراتب مذکور که از کلانتر آغاز می‌شد و از طریق نقیب الملک و ریش سفیدان یا کدخدایان اصناف به استادان صنف منتهی می‌گردید این وظایف را به خوبی انجام می‌داد. نقیب‌الملک «در سه ماهه اول هر سال محصل تعیین و بنیچه هر صنف را به تصدیق و تجویز ریش سفیدان و کدخدایان و سنگین باران آن صنف مشخص نموده تومار مفصل منقحی بر اساس جماعت بنیچه کش و مقرری هر صنف نوشته و به مهر کدخدایان رسانیده و بعد از آن خود مهر نموده به کلانتر سپارد که رقم نموده به ثبت سر رشته محصص مملکت رسانیده متوجهات دیوانی و استصوابیات مملکتی به توجیه آورد و توجیه نامچه را به مهر کلانتر رسانیده محصلان دیوانی از آن قرار مطالبه و رعایا از آن قرار از عهده حصه و رسد خود

برآیند.» در برخی از شهرها همه اصناف را در یک سازمان واحد متشکل می‌کردند، مثل اصناف شهر نخجوان در اواخر سده دوازدهم و اوایل سده سیزدهم هجری قمری، در این صورت همه اصناف یک رئیس داشتند؛ ولی هر صنفی مراسم و جشن‌های خود را جداگانه اجرا می‌کرد.

در شهرهای آذربایجان شمالی (قفقاز) در اوایل سده گذشته ریاست اصناف شهر با یک نقیب یا اوستاباشی بود. وی رهبری روحانی اصناف را داشت و محتملا شغل وی انتخابی بود. وظایف وی شامل نظارت بر رفتار اعضا، اجرای وظایف قضایی، رسیدگی به امور شاگردان و گماردن آنان به مقام استادی، بررسی شعایر صنفی، تعیین مالیات صنف و توزیع آن با نظر کدخدای صنف میان پیشه‌وران، توزیع کالاها میان پیشه‌وران، تعیین قیمت‌ها و تنظیم روابط هر صنف با اصناف همسایه بود.

وظیفه اصلی کدخدای هر صنف سرشکن کردن مالیات میان اعضای صنف بود. وظیفه ریش سفیدان نظارت بر آموزش استادان به شاگردان، گردآوری مالیات‌ها، واسطه شدن میان بازرگانان و پیشه‌وران بود.

انجمن صنفی، در واقع مجموعه‌ای بود از استادان هر صنف که پرداخت‌کننده مالیات و عوارض بودند.

هر استاد می‌توانست به میل خود شاگردانی داشته باشد. در ایروان، به طور متوسط هر استاد یک شاگرد داشت و در اوایل قرن نوزدهم، ۷۲۲ استاد و ۶۶۷ شاگرد در آن شهر اشتغال داشتند. سن ورود به شاگردی معمولا از ۱۲ سالگی بود و ۱۰ سال طول می‌کشید که شاگرد به مقام استادی برسد. استادان، شاگردان خود را در امور دینی و رموز حرفه‌ای آموزش می‌دادند. شاگرد از استادش غذا و لباس می‌گرفت؛ ولی حقوق دریافت نمی‌کرد و فقط شاگردانه می‌گرفت. هنگام ارتقا به مقام استادی، شاگرد کمربند مخصوصی، با تصویب کلانتر دریافت می‌کرد. در مواردی نیز اصناف، کارگر روزمزد استخدام می‌کردند. برخی از پیشه‌وران کارگر روزمزد می‌گرفتند و برخی دیگر هم کارگر روزمزد و هم شاگرد داشتند.

به نظر کوزنتسوا در این دوره اصناف سازمانی مالی و اداری بودند که در داخل نظام حکومتی قرار داشتند در نتیجه وظایف اصلی انجمن‌های صنفی از این قرار بود: یکم، وظیفه جمعی گردآوری مالیات، دوم، وظیفه جمعی تثبیت قیمت‌ها و سوم، وظیفه قضایی. به این معنی که دادگاه عالی صنفی مرکب بود از نقیب و ریش‌سفیدان صنف که به اختلافات جزئی اصناف رسیدگی می‌کردند. اصناف و پیشه‌وران معمولا به دادگاه مظالم و دادگاه شرع که برای آنان گران تمام می‌شد، مراجعه نمی‌کردند و دادگاه صنفی را که مجانی بود ترجیح می‌دادند.

اینک می‌توانیم فرق‌های اساسی «گیلد»های غربی با اصناف شرقی را به اختصار بیان کنیم:

یکم، وظایف و کارکردهای اختصاصی اصناف از گیلدها وسیع‌تر بود. دوم، قدرت اقتصادی گیلدها و قدرت نظارت آنان بر امور حرفه‌ای، به مراتب بیش از اصناف بود. سوم، گیلدها معمولا شامل افزارمندان و بازرگانان بود، در حالی که اصناف شرقی از یکسو جدا از تجار بود و از سوی دیگر حرف متعددی را در برمی‌گرفت و حتی شامل صنف رقاصان و جماعت گدایان می‌شد. چهارم، روسای اصناف به نمایندگی از طرف حکومت شهری وظایف اداری و مالی داشتند و مباشر مالی حاکم شهر بودند، حال آنکه روسای گیلدها دارای چنین وظایفی نبودند. پنجم، روسای گیلدها را اعضای انجمن انتخاب می‌کردند، در حالی که روسای اصناف را با توافق اعضا، حاکم شهر رسما منصوب می‌کرد. به‌این ترتیب روسا یا کدخدایان اصناف در برابر حاکم شهر مسوول وصول مالیات و اداره امور صنف خود بودند. ششم، جنبش‌های آزادی‌خواهانه سیاسی و مذهبی در سده‌های پنجم و ششم هجری در اجتماعات شهری سبب شد که اصناف اسلامی دارای بنیان‌های عمیق اجتماعی و سیاسی بشوند، در حالی که گیلدهای غربی در سراسر تاریخشان دارای چنین زمینه‌هایی نبودند. هفتم، اصناف شرقی هم از نظر شکل شهر و قرار داشتن بازارها در جوار مسجد جامع و مساجد دیگر و هم به خاطر اوضاع و احوال اجتماعی و نیز انجام دادن وظایف شرعی مانند پرداخت خمس و زکات با جامعه روحانیت ارتباط نزدیک داشتند، در حالی که گیلدها چنین نبودند.

هشتم، گیلدهای غربی در شهرهای خودمختار، فعالیت می‌کردند و در آن نظام میان صنعت و بازرگانی از یک‌سو و کشاورزی، از سوی دیگر جدایی اساسی وجود داشت؛ به‌این ترتیب که فئودال‌ها در دژها می‌زیستند و پیشه‌وران و بازرگانان در شهرها. از این‌رو شهر و روستا کاملا از یکدیگر جدا بود. حال آنکه در شهرهای شرق میانه عاملان حکومت و زمین‌داران جملگی در شهر می‌زیستند و در نتیجه محله‌های شهر و اصناف شهری همراه با اجتماعات روستایی زیر سلطه آنان قرار داشت. این امر از یک‌سو از آزادی و خودمختاری جلو گیری می‌کرد و از سوی دیگر مانع ایجاد تضاد میان شالوده‌های تولید شهری و روستایی می‌شد؛ یعنی تضادی که در مغرب‌زمین از عوامل موثر پیدایش نظام سرمایه‌داری بود.

منابع

۱- پیگولوسکایا و دیگران. تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، ترجمه کریم کشاورز. تهران؛ موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۴۶، ج ۱، ص ۲۷۶.

۲- ریچارد فرای. بخارا، دستاوردهای قرون وسطی. ترجمه محمود محمودی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۸، ص ۲۲۰-۲۲۱.

۳- نگاه کنید به: ابن‌بطوطه. سفرنامه. ترجمه محمدعلی موحد. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷، ص ۲۱۲.

۴- نگاه کنید به: مینورسکی. سازمان اداری حکومت صفوی. ترجمه مسعود رجب‌نیا. تهران: زوار، ۱۳۳۴، ص ۱۵۲؛ تاورنیه. سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری. اصفهان: ۱۳۳۶، ص ۵۹۶، ۶۰۶-۶۱۲؛ سفرنامه شاردن. ج ۴، ص ۲۹۹.

۵- میرزا رفیعا. دستورالملوک. به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه. ضمیمه سال ۱۶ شماره ۵ و ۶ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی. تهران ۴۸-۱۳۴۷، ص۱۲۱.

۶- همان کتاب، ص ۹۵

۷- تفاوت میان اصناف شرقی و گیلدهای غربی از نقدی که نگارنده بر کتاب معالم‌القربه فی‌احکام‌الحسبه، نوشته اخذ شده است. نگاه کنید به «برخی از ویژگی‌های تاریخی شهرنشینی در دوره اسلامی.» راهنمای کتاب. شماره ۵-۶ (مرداد و شهریور ۱۳۴۸)، ص ۲۵۱-۲۵۷.

به نقل از کتاب ایران عصرصفوی راجرسیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز