کلیددار ضرابخانه
هنگامی که تریاکها در راه هنگکنگ بود، قیمت آن روزانه افزایش یافت. حاج محمد حسن در نتیجه این معامله ۳۰۰ هزار تومان سود برد. این سود آنقدر هنگفت بود که سفیر ایران در لندن درباره آن گزارشی به تهران فرستاد. در نتیجه، شاه به امینالضرب خلعت داد. بههرحال، طبق آرشیو خانواده مهدوی، در ۱۸۷۷-۱۸۷۶ شاه به حاج محمدحسن نشان درجه دوم شیر و خورشید داد که به احتمال زیاد در حکم پاداش این موفقیت تجاری بزرگ بوده است.
نزدیکترین مشتری و همکار حاج محمد حسن، میرزا علیاصغر خان امینالسلطان صدراعظم قدرتمند ناصرالدینشاه بود. از طریق امینالسلطان، حاج محمد حسن توانست فعالیتهای دولتی را بهکار شرکتهای خصوصی تجاریاش بیفزاید. او مسوول اداره ضرابخانه شد و حقوق واگذاری و مقاطعه آن را به دست آورد. از اینرو، شاه به او عنوان امینالضرب داد. عملکرد او در ضرابخانه موجب بروز نظرهای موافق و مخالفی شد که پرداختن به آن در حوصله این مقاله نیست.
امینالضرب در عرصه بکر صنعت پیشرو بود. او بنیانگذار تعدادی کارخانه شد که مهمترین آنها ابریشم تابی در رشت (۱۸۸۵) است. تمام ماشینآلات این کارخانه از فرانسه وارد شد و مهندسان فرانسوی برای راهاندازی آن بهکار گرفته شدند. به دنبال آن، وی دو کارخانه شیشه و چینی در تهران و کارخانههای پشم ریسی در قم، رفسنجان و کرمانشاهان با ماشینآلات مجهز تاسیس کرد.
از آنجا که زمینداری نشانه ارتقای طبقاتی بود، امینالضرب در کرمان، اصفهان، خراسان، تهران، گیلان و مازندران زمین خرید. در مازندران او امتیاز استخراج سنگآهن را کسب کرد، درحالیکه قبلا استخراج فیروزه را در خراسان به دست آورده بود. او برای سهولت انتقال و صدور سنگ یکی از نخستین خطوط راهآهن را در کشور بین آمل و دریای خزر ساخت.
تمام مواد و ماشینآلات از بلژیک وارد و مهندسان بلژیکی بهکار گمارده شده بودند. به دلایل سیاسی مختلف ازجمله دسیسههای دربار و رقابت قدرتهای بزرگ که موضوع بحث این رساله نیست، این راهآهن نتوانست دوام آورد. او همچنین در طرحهای جادهسازی مختلف در سراسر کشور شرکت داشت.
هرچند تاجران طبقهای برخوردار از شأن و قدرت اقتصادی و تا حدودی سیاسی بودند، با این همه در معرض تبعیضات داخلی و خطر مصادره و غصب اموال از سویی، و سوءاستفاده بیگانگان از طرف دیگران قرار داشتند. ارتباط میان امینالضرب و شاه، حکومت و دربار تنها منحصر به بانکداری و بازرگانی نبود، بلکه او مشاور مالی شاه بود، از این رو در اعتراض به اعمال ناعادلانهای که نسبت به اقشار بازرگان صورت میگرفت و در دفاع از منافع آنها هرگاه لازم بود، به خوبی وارد عمل میشد.
او داوریهایش را درباره توسعه اقتصاد داخلی، مداخله خارجی و اهمیت طبقه بازرگان شفاهی یا در نامههایش به شاه و صدراعظم گوشزد میکرد. در نامهای به شاه در سال ۱۸۸۴، او در اهمیت طبقه بازرگان نوشت: «عمده امور به تجارت بسته است. اگر تجارت قوت داشته باشد، میتواند رفع احتیاجات ممالک محروسه را از ولایات خارجه بنماید-کارخانههایی احداث نماید، معادن مفتوح کند، امتعه ممالک محروسه را رواج دهد.»
ازجمله تبعیضهایی که بازرگانان از آن رنج میبردند، آن بود که بازرگانان خارجی تنها پنج درصد بر حسب ارزش کالا مالیات گمرکی میپرداختند و از حقوق و عوارض گمرکی داخلی معاف بودند، درحالیکه بازرگانان ایرانی نهتنها برای ورود کالاها به کشور مالیات میدادند، بلکه باید عوارض و مالیاتهای راهداری بیحساب و کتابی هنگام عبور محموله از شهرهای سر راه پرداخت کنند. در نتیجه، بازرگانان ایرانی ۱۴ تا ۲۲ درصد روی همان مال التجارهای میپرداخت که بازرگان خارجی تنها یکبار پنج درصد بابت عوارض آن میداد.
درباره وضع ناگوار بازرگانان ایرانی، امینالضرب در سال ۱۸۸۴ تلگرافی به عنوان اعتراض برای شاه فرستاد: «مالالتجاره از امتعه ایران در بندر جزء عبور میکند، بعضی را صدی ده و صدی بیستوپنج میگیرند و میگویند معمول سابق است. جدیدا حکم شده است صدی سه از آنچه وارد میشود گمرک گرفته شود…چون میدانیم اولیای دولت… راضی به ظلم نیستند، عرضحال خود را میکنیم. چنانچه مقرر است صدی سه بدهیم، از ورود و خروج هردو مقرر شود صدی سه بگیرند-نه اینکه هرکدام صرفه به حالت آنها است معمول سابق [باشد] و هرگاه نیست صدی سه بگیرند.
علت این تعدیات داخلی آن بود که منصب حکومتی در ایران دوره قاجار اغلب به بالاترین پیشنهاددهنده فروخته میشد و حکام محلی در بیشتر موارد برای حفظ مقامی که بدان منصوب شده بودند، باید پول قرض میکردند تا حق و حساب لازم را بپردازند. بنابراین صاحب منصب تازه وسایل افزایش درآمدش را ضمن تصدی مقامش پیدا میکرد. مدت زمان این تصدی نیز نامعلوم بود. این کار از طریق افزایش مالیاتها و ابداع مالیاتهای تازه و تحمیلات بیشتر و بازرگانان و مردم بهطور کلی انجام میشد.
امینالضرب در نامههای انتقادی خود که منجر به تشکیل مجمع شورایی بازرگانان ایرانی شد، به ماموران محلی بهخاطر سوءاستفاده از مقامشان برای اخذ پول از بازرگان حمله میکرد. او حتی تا آنجا پیش رفت که پسر ارشد و متنفذ شاه، مسعود میرزا ظل السلطان حاکم اصفهان، آماج حملات او شد. وی درباره اعمال ایذایی و غیرمنصفانه حاکمان در نامهای سری به شاه در ۱۸۸۵ به این نکته اشاره کرده است که حاکمان: «چنان ترتیب درستی دارند که نمیگذارند مساله منکشف شود.
آنچه میخواهند از رعیت بیچاره میگیرند و بیحسابی میکنند و با وزرای دولت ساختهاند…مردم همان فریاد میکنند، لیکن معلوم نیست که از چه جهت است. فریاد آنها راهش در دست نیست…به اقسام مختلف پول مردم و املاک مردم را میگیرند.» در ادامه پیشنهاد میکند که بازرسان بیطرفی از میان تجار در هر استان انتخاب شوند که بدون ترس از مصادرههای انتقامجویانه قادر باشند همه گوشههای مسائل ولایات را گزارش کنند.
بهرهبرداری خارجیان در سایه رقابت تجاری قدرتهای بزرگ در ایران آن زمان و وجود حکومتی صورت میگرفت که با مشکلات مالی بسیار روبهرو بود. حکومت ایران برای جبران کمبود درآمد خود بخشی از امتیازات اقتصادی را به خارجیان اعطا کرد و این تهدیدی برای منافع ملی محسوب میشد. در میان این امتیازها، دو امتیاز که به دو نفر انگلیسی داده شده بود، در پی اعتراض مردم لغو شد. نخست امتیاز رویتر بود که در ۱۸۷۲ به او واگذار و در ۱۸۷۳ باطل شد.
دوم امتیاز یک شرکت چندملیتی برای فروش و کنترل تولیدات توتون و تنباکو که در سال ۱۸۹۰ به سرگرد تالبوت برای پنجاه سال واگذار شد. این امتیاز در جهت مخالف منافع اقتصادی گروههای مختلف تاجران و کشتکاران این محصولات بود که باید مستقیما با «رژی» به هر قیمتی که تعیین و تثبیت میکرد، معامله میکردند. رژی با اعمال قدرت و در انحصار گرفتن کامل توتون و تنباکو موجب زیان تجار و صادرکنندگان این کالا شد و بیشترین صدمه را این تجار متحمل میشدند که اجازه نداشتند تنباکو را مستقیما از کشتکار بخرند یا آن را صادر کنند.
امینالضرب یکی از این افراد بود. اجرای این انحصار بدان معنی بود که او و سایر تجار تنباکو ورشکسته میشدند. هرچند علما بودند که با تحریم استفاده از تنباکو مهر پایان بر این روند نهادند، اما جامعه تجار و ازجمله امینالضرب نیز نقش مهمی در این جریان ایفا کرد. تجار امینالضرب را به عنوان یکی از مهمترین بازرگانان پایتخت و کشور و به سبب ارتباط با شاه و امینالسلطان واسطه قرار دادند.
بازرگانان بهویژه تجار اصفهان، زادگاه امینالضرب، در نامههای خود به زیانهای امتیاز اشاره کردند و مصرانه از او خواستند با پادر میانی برای الغای این امتیاز، خدمت پایداری به مردم و دولت خود کند. حتی پس از الغای امتیاز تنباکو در ۱۸۹۲، حکومت ایران هنوز با موافقتنامهای میان شرکت تنباکو ایران و تعاونی تنباکو در استانبول مواجه بود که براساس آن شرکت تنباکوی ایران تعهد داشت تمامی تنباکوی اختصاص یافته برای صادرات را در اختیار تعاونی مذکور بگذارند.
سرانجام، دولت ایران ناگزیر شد موافقتنامهای با «سوسیتهدوتومباک» منعقد کند و امینالضرب شرایطی را که موافقتنامه براساس آن تنظیم شده بود دیکته کرد. او در نامهای به امینالسلطان رئیس هیات نظامی برای مذاکرات متذکر شد که کمپانی مذکور نباید در داخل کشور نمایندگی داشته باشد بلکه باید از طریق تجار ایرانی عمل کند. در واقع، موافقتنامه نهایی متضمن این شرط شد.
امینالضرب به شکوفایی منابع کشور علاقه بسیار داشت و این امر را تنها با بهکارگیری روشهای نوین بانکداری ممکن میدانست. او در ۱۸۷۱، ۱۰ سال قبل از تشکیل بانک شاهی ایران، در نامهای درباره این موضوع به شاه اظهار کرد که توسعه صنعتی در ایران بدون یک بانک ملی ممکن نیست و تشکیل آن را پیشنهاد کرد.
همزمان با توسعه بنگاه تجارتیاش، امینالضرب به توسعه صنعتی کشور نیز علاقهمند شد و در نامههایی به شاه و صدر اعظم تمهیداتی پیشنهاد کرد تا شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور با توسل به آنها بهبود یابد. امینالضرب همچنین در طرحهای بسیاری مربوط به امور عامالمنفعه و آموزش و پرورش دخالت داشت. در سالهای قحطی ۱۸۷۱-۱۸۷۰، برای تخفیف آلام مردم، مبلغ هنگفتی از سرمایه خود را برای آوردن غله و ادویه از روسیه به ایران سرمایهگذاری کرد، تا آنجا که شایعاتی مبنی بر ورشکستی او بر اثر این اقدام بر سر زبانها افتاد بسیاری از معاصران، این اقدام او را خیرخواهانه و در راستای یاری به مردم دانستهاند.
از آن مهمتر و شجاعانهتر، اقدامات او در قحطی ۱۸۹۸-۱۸۹۹ بود. از آنجا که محصول غله کاهش یافت و قیمت آن ترقی کرد، مالکان دست به احتکار غله زدند و نانوایان قیمت نان را تا آنجا افزایش دادند که مردم توانایی خرید نان را نداشتند. مظفرالدین شاه پیشنهاد کرد که از محتکران غله را با همان نرخ کاذب و تورمی با سرمایه خزانه دولتی بخرند و به نانوایان به نرخ عادی بفروشند تا نان ارزان شود. در این میان به مردی امین و غیرذینفع نیاز بود تا همه اقدامات لازم را در جهت سود عامه بدون تلاش برای کسب منفعت شخصی سرپرستی کند، در نتیجه دولت به امینالضرب رو آورد. محتکران که در میان آنها قدرتمندترین افراد جامعه قرار داشتند، باید تشویق میشدند که نسبت به قیمتی نسبتا عادلانه قضاوت کنند. امینالضرب با رفتن نزد متنفذترین این محتکران، اقدامات خود را آغاز کرد و با چرب زبانی و سیاستمداری، وی را تشویق کرد غله خود را به قیمتی که امینالضرب پیشنهاد کرده بود، بفروشد. در نتیجه، دیگران نیز از او پیروی کردند و قیمت نان و دیگر مواد غذایی کاهش یافت. شاه که از نتایج فعالیت او بسیار خشنود و راضی بود یک لباده شمسه دار به امینالضرب و یک قواره پارچه مخصوص پالتوی خود را به برادر او حاج ابوالقاسم ملک التجار مشهد خلعت داد.
بساط خیرات امینالضرب در تمام مراسمها و یادبودهای مذهبی-از جشن تا عزا-گسترده و خانهاش به روی فقرا و نیازمندان گشوده بود. در ایام محرم در سراسر دهه عاشورا در خانه او مجالس روضهخوانی برقرار بود و از حاضران پذیرایی میشد. بنابر گفته پسرش امینالضرب دوم، در این ایام، روزانه ۲ تا ۳ خروار برنج پخته میشد و ۲ تا ۳ هزار نفر مرد و زن غذا میخوردند.
افزون بر این موقعیتهای خاص، آمدن برخی از علما و چهرههای مذهبی به خانهاش همیشه با استقبال او روبهرو میشد و اغلب نیز این افراد در خانه او دیده میشدند. دو بار هنگامی که سیدجمالالدین اسدآبادی از ایران دیدار میکرد، در خانه امینالضرب اقامت گزید و چون پناهندهای افغانی محسوب میشد، امینالضرب او را در فاصله دو دیدار از روسیه و پس از آنکه مجبور به ترک ایران شد، از نظر مالی حمایت کرد.
نمونه علایق عمیق مذهبی و اشتیاق او به تعلیم و تربیت، اقدام او به انتشار بحارالانوار است که آن را در ۲۲ جلد به خرج خود و با چاپ سنگی منتشر و رایگان در میان مردم توزیع کرد. همچنین احداث موسساتی عمومی ازقبیل کاروانسراها و حجرههایی در اماکن مقدس را به عهده گرفت.
به موازات ترقی سریع در کار تجارت که او را یکی از ثروتمندترین مردان در سراسر ایران کرد و همانطور که سرنوشتش تغییر مییافت سبک زندگی و ارتباطات اجتماعی او نیز دگرگون میشد. از دستپرورده یک بازرگان ساده اصفهانی، به حامی امینالسلطان قدرتمندترین صدراعظم ناصرالدین شاه تبدیل شد. سفر پررنج با استر از اصفهان به کرمان، جای خود را به سفرهای پرخرج به سبک اروپایی به کشورهایی مانند روسیه و فرانسه داد.
از فروشندهای دورهگرد به آنجا رسید که در روسیه و فرانسه تجارت خانهاش شعبی با نمایندگانی در آمریکا و آسیا داشت. او که خود برای تحصیل به مکتب خانهای معمولی رفته بود، برای پسرش چند معلم سر خانه گرفت تا چون یک اشرافزاده دوران خود تربیت شود. از زندگی در خانهای معمولی در اصفهان و سپس در تهران، به آنجا رسید که توانست یکی از پرآوازهترین خانههای تهران را بخرد که حتی شاه پس از شنیدن وصف زیبایی باغ و ساختمانش به دیدار او بیاید. هنگامی که بیمار میشد دکتر فرانسوی و اختصاصی شاه او را معالجه میکرد.
شاه برای سازمان دادن غرفه ایران در نمایشگاه بینالمللی پاریس در ۱۸۸۹-۱۸۸۷، امینالضرب را بهعنوان مشاور برگزید و آنگاه که چهره سیاسی و بحثبرانگیزی مانند سیدجمالالدین به تهران وارد میشد شاه از امینالضرب میخواست از او پذیرایی کند؛ چیزی که برای دیگران بسیار حسرتبرانگیز بود. شاه در مورد او گفت: «حاج محمدحسن امینالضرب در حقیقت تاجر مخصوص ماست برای تاسیس کارخانجات و خواستن بعضی امتعه و... از فرنگستان که به عهده او گذاشته شده، باید با کمال آسودگی به مشغول تجارت باشد.»
حاج محمد حسن در ۶۳ سالگی در دسامبر ۱۸۹۸ درگذشت و در آرامگاهی خصوصی در نجف به خاک سپرده شد. او چنان شهرت نیکی با اعمال خیرخواهانه خود به هم زده بود که براساس منابع: «مردم، بدون استثنا، برای او طلب مغفرت کردند و از مرگش متاسف شدند.»
چون امینالضرب و موفقیت خیرهکننده و ثروت بسیار او در دوره زندگیاش به افسانهای بدل شده، تا آنجا که به داراییاش مربوط میشود جدا کردن افسانه از واقعیت دشوار است. منابع روسی ثروت او را ۲۵ میلیون تومان تخمین زدهاند. یک منبع ایرانی، آن را یک میلیون و ۷۷۰تومان برآورد کرده است. نوه او دکتر اصغر مهدوی آن را ۸۰۰ هزار تومان ذکر کرده است. اختلاف گفتهها بسیار است.
بههرحال، مقدار دارایی او مهم نیست، بلکه واقعیت قابل توجه ثروت بحثانگیزی است که برای بازماندگانش باقی گذارد. عدم امنیت و نامعلوم بودن آینده جنبههایی از زندگی در ایران دوره قاجار بود. اتهامات بیحساب و مستبدانه، جریمهها و مصادرهها، اغلب برای زندگان و مردگان، هرگاه قدرتمندان نیاز به پول داشتند، پیش میآمد. در واقع این بدشانسی برای امینالضرب نیز رخ داد. در متون دوره قاجار، داستان او را بهعنوان نمونهای از مصادره و غصب مستبدانه بسیار آوردهاند.
او را به سوء اداره ضرابخانه متهم کردند و ۷۶۵ هزار تومان جریمه شد. به برکت مهارت سیاسی و زیرکی در ارتباط با اعضای هیات حاکمه، ازجمله شاه بود که بیش از این مقدار هنگفت جریمه نشد و توانست بخش اعظم دارایی خود را حفظ کند. امینالضرب غیر از تاسیس یک امپراتوری تجاری و گردآوری ثروتی خیرهکننده، خاندانی را بنیان نهاد که یکی از «هزار فامیل» ایران شدند و تا انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹، همواره بخشی از هیات حاکمه ایران به شمار میرفتند.
برادرش حاج ابوالقاسم ملک التجار مشهدو پسرش حاج حسین آقا امینالضرب دوم از متنفذترین و برجستهترین بازرگانان ایرانی بودند. امینالضرب دوم روابط خاص پدر را با ناصرالدین شاه و پسرش مظفرالدین شاه ادامه داد و بهعنوان مشاور مخصوص، شاه را در سفرش به اروپا در سال ۱۹۰۱ همراهی کرد. وی نخستین کسی بود که برق را به ایران آورد.
او از حامیان فعال نهضت مشروطه و یکی از اعضای دوره مجلس به نمایندگی از سوی تجار تهران بود. وی عضو فعال مجلس اول جزو گروه نمایندگان پیشرو و طرفدار اصلاحات ریشهای بود. همچنین، یکی از هفت عضو کمیتهای بود که مسوولیت نوشتن متمم قانون اساسی را به عهده داشت.
پسرعموی او حاجرضا رئیسالتجار (پسر ملک التجار مشهد) نیز یکی از اعضای نخستین هیات نمایندگی خراسان در مجلس بود. آنان و فرزندانشان بارها به مجلس راه یافتند و نام مهدوی اغلب در فهرست اعضای مجلس ایران قبل از انقلاب اسلامی دیده میشد. دیگر اعضای خانواده نیز صاحب مشاغل برجسته ازجمله وزارت بودند. به این سان، بازماندگان صراف ساده اصفهانی راه درازی را طی کردند.
منابع در روزنامه موجود است