جادوی طبابت
این امر مهمترین و در واقع هسته اولیه و اصلی فیزیولوژی در علم طب به شمار آمده است. مصریان در واقع بنیانگذار دانش آناتومی یا علم تشریح در قلمرو طب به شمار آمدهاند. پزشکان مصری نخستین کسانی بودند که به آسیبشناسی یا دانش پاتولوژی پرداختند. آنها علت بیماریها را در تغییر وضع اعضای بدن میدانستند و به این نتیجه رسیده بودند که این تغییر وضع دمای بدن را افزایش یا کاهش میدهد، ولی بیش از این نمیتوانستند در این باره اظهارنظر و پیشرفت کنند.
نخستین بار بقراط پزشک سده پنجم پیش از میلاد یونان به این راز پی برد و نیز پزشکان ایرانی به تعدیل دمای بدن بیماران به وسیله پاشویه و نظیر آن اقدام کردند. رومیان باستان بیماران تب دار را وارد حمام سونا کرده و به وسیله تعریق سمومات بدن را دفع و دما را پایین آورده و بیماری را برطرف میکردند. مصریان با این همه پیشرفت نتوانستند از سحر و جادو منصرف شوند و در تجویزهای خود به بیمارانشان در کنار توصیه آنها به مصرف پارهای داروها، آنها را به حمل دعا، اوراد و افسونها نیز سفارش میکردند. هر پزشک مصری که همزمان کاهن معبد و دعانویس نیز بود این دعاها را که دافع نیروهای بیماری زا از وجود بیمار است به گردن یا بازوی او میبست. این شیوه درمانی در انحصار پزشکان مصری نبوده و در بینالنهرین، یونان، ایران و هند نیز چنین روشی متداول بوده است. مغان مادی در سدههای نهم و هشتم و هفتم پیش از میلاد مسیح حتی زمانی که بهصورت قبیلهای در کنار هم میزیسته و تشکیل حکومت نداده بودند، به روایت مورخان یونانی به سحر و جادو پرداخته و قبیلهای که به این کار پرداخته است به وسیله یونانیان به قبیله «ماگوی» یعنی شعبدهباز و جادوگر به معنای کسانی که با «ماگوس» یعنی سحر و شعبده سرو کار دارند، نام نهاده شدند.
ایرانیان به سهم خود در حفظ، بازسازی و تاسیسات مراکز علمی جدید در یونان سعی زیاد کردند. به روایت منابع یونانی و سریانی و مصری داریوش یکم (۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) پس از ورود به مصر و مرمت معابد آسیب دیده مصریان مراکز علمی و بیمارستانهای مصریان را مورد توجه ویژه خود قرار داد. او دانشکده پزشکی سائیس را که به فراموشی سپرده شده بود بازسازی و یک پزشک برجسته مصری به نام «اوجا هورسن» را به ریاست آن منصوب کرد. اوجا هورسن لوحهای بر سر در این دانشکده نصب کرده است که براساس آن داریوش شاه پارسیان در تاسیس این دانشکده بهعنوان بزرگترین مرکز علمی مصر بسیار کوشید و از نظر مالی خود تامینکننده هزینه آن شد.
پیش از روی کار آمدن داریوش، بنیانگذار سلسله هخامنشی یعنی کوروش (۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد مسیح) یک چشم پزشک مصری به نام آمازیس را در کنار خود در دربارش نگهداشته بود. چون این چشمپزشک بهرغم میل باطنیاش به دربار پارسیان فرستاده شده و از خانوادهاش دور مانده بود، به روایت هرودت، کمبوجیه دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) را تشویق به لشکرکشی به مصر کرد و ازسویی اطلاعات گسترده و راهنماییهای لازم را جهت پیروزی در جنگ با فرعون وقت مصر «پسامتیک» در اختیار پادشاه جنگجوی هخامنشی گذاشت.
دانش پزشکی مصریان درآن دوران بیشتر بر دارو درمانی متمرکز بود. به روایتی تاسیس دانشکده پزشکی سائیس و رونق دادن آن توسط داریوش بزرگ علم طب را از انحصار کاهنان معابد بیرون آورد و دارو درمانی جایگزین طب جادویی شد.
پزشکان مصر باستان در حرفه خود دقیق بوده و از خود شایستگی و مهارت نشان میدادهاند ولی بیشتر بهصورت تجربی اقدام به مداوای بیماران میکردند. روشهای درمانی پزشکان مصری درعهد باستان به نظر پژوهشگران منطقی و عقلانی نبوده است. مصریان درمانهای دارویی را در مرحله دوم پس از طب جادویی معتبر و موثر میدانستند. مصر شاید قدیمیترین کشوری باشد که کاربرد گیاهان دارویی چون زاج، نعناع، کرچک و تریاک را در برنامههای درمانی خود داشتهاست.
جراحان مصری پیش از پرداختن به عمل جراحی، ضربه یا چند ضربه محدود به نقطه معینی از سر بیمار جراحی شونده وارد کرده و او را به این طریق بیهوش کرده، ولی شکافی به استخوان سر بیمار وارد نمیکردند. ابتدا عمل جراحی مصریان کاملا سطحی بوده و جراحیهای اندامها و اعضای داخلی را انجام نمیدادند. درمان بیماران عمدتا در منازل صورت میگرفت و درمانگاه و بیمارستان برای معالجات بیماران، تنها معابد مصریان بوده است. کاهنان مصری با درمانهای جادویی و به کمک ادعیه، اوراد و افسون تنها برخی از بیماریها، از جمله بیماریهای روحی- روانی را درمان میکردند و درمان بیماریهای اعضای داخلی بدن نیازمند به دانش پزشکی ویژه خود داشت.
برخی از پژوهشگران، دانش پزشکی را برخاسته از مصر و گروهی آن را از بابل و آشور و شماری نیز از جزیره رودوس در یونان باستان میدانند. بدیهی است به پایگاه علم طب در هندوستان و چین نیز در همین پژوهشها نیز اشاره شده است. در هر صورت سرزمین مصر مقام نخست را در شناخت و گسترش و پرورش این علم در عهد باستان، دارا بوده است. مصریان الهه ایزیس را پدید آورنده دانش پزشکی و تدوینکننده و ادامه دهنده آن را هرمس میدانستهاند. قدیمیترین پزشک مصری ایمهوتپ نام داشته که در اواسط هزاره چهارم پیش از میلاد و حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میزیسته است. مصریان مقام این پزشک را در حد الوهیت ارتقا دادهاند همانگونه که یونانیان باستان اسقلپیوس (اسکولاپیوس) را ربالنوع شفا و درمان میدانستهاند. تشخیص بیماریها و تجویز شیوههای درمانی به وسیله روحانیان مصری صورت میگرفته است.
روایاتی از مصریان باستان شده است که براساس آن ۴۲ دستور کلی و مفصل یا به تعبیری ۴۲ کتاب در زمینه پزشکی در مصر وجود داشته است. در این کتابها ساختار بدن، انواع بیماریها، جهازات بدن، بیماریهای زنان و بیماریهای چشم، درج شده بوده است. ششمین کتاب از این مجموعه «کتاب مقدس استشمام» نام داشته است. این کتاب در نظر مصریان پایه و اساس دانش پزشکی در جهان باستان بوده است. در این کتاب نشانههای بیماری، شیوه تشخیص و درمان آن و سرانجام نتیجه درمان مورد بحث قرار گرفته است. بقراط پزشک یونان باستان از این کتاب استفاده کرده است. مصریان قبل از هر چیز سحر و جادو را در شیوههای درمانی خود موثر دانسته و این شیوه در جهان باستان کاملا متداول بوده است و این بقراط بود که طب را بهصورت علمی و آکادمیک درآورد و استمرار یافت. تنها اقدامی که کردند پزشک و جادوگر را از یکدیگر متمایز کردند.
مصریان به چهار عنصر آب، زمین (خاک)، آتش و باد اعتقاد داشته و وجود یا جسم را از این چهار عنصر میدانستند و براین باور بودند که خدایان آدمیان را از جنس خود آفریده و در این جسم روح دمیدهاند و به اینترتیب قلب مهمترین عضو یا سلطان بدن به شمار میآمده است. پزشکان مصری عقیده داشتند که قلب با گذشت زمان، پس از سالهای طولانی تغییر کرده و تا پنجاه سالگی به بزرگترین اندازه و پس از آن رفته رفته کوچکتر شده و به حجم و اندازه پیشین و آغازین خود بازمیگردد.
مصریان باستان حداکثر طول عمر آدمی را یک قرن و رگهای بدن را معبر روح یا جان که عنصر حیات بخش است، میدانستند. آنان روح را همانند بخاری میدانستند که به هنگام وقوع مرگ از بدن خارج میشود. در این هنگام خون در رگها از حرکت بازایستاده و منعقد میگردد. پزشکان هند باستان نیز دم (نفس) را عامل و مایه زندگی به شمار میآوردند. در میان پاپیروسهای مصریان بخشهایی نیز مربوط به علم طب بوده است. براساس این پاپیروسها طلسم و افسون موثرترین شیوه درمانی بوده است. گئورگ ابرز، مصرشناس آلمانی به یکی از کاملترین پاپیروسها در این زمینه دست یافته است که نام آن را «پاپیروسهای ابرز» گذاشتهاند. این مجموعه بهصورت دائرهالمعارف طبی مصریان متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح است و در آن از انواع دردها و داروها جهت درمان آنها سخن گفته شده و از داروهایی مانند زیره، روغن کرچک، رازیانه و… نام برده شده است. در پاپیروس دیگری که ماسپرو آن را مطالعه کرده است از قول پزشکان مصری چنین آورده است: ضربان نبض و سرعت آن، ورم قلب، سنگینی و ثقل شکم (معده) و رنگ زبان، چشم و پوست … مورد توجه پزشکان مصری بوده است.
پزشکان مصری در عهد باستان همگی از کاهنان بوده و در دستورات دینی و پزشکی با یکدیگر هماهنگ بودهاند. مصریان از خوردن گوشت میش (گوسفند ماده) و خوک و همچنین پیاز و نمک سخت پرهیز میکردهاند. مصریان به وسیله مواد معطر و ضدعفونیکننده محیط زندگی بیماران را از آلودگی پاک میکردهاند، به سخن دیگر پزشکان مصری بهداشت را بر درمانترجیح داده و درمان بدون رعایت بهداشت را بیفایده میدانستهاند. به گفته هرودت پزشکان مصری به بیماران خود توصیه مینمودهاند که هر سه ماه به وسیله تنقیه مزاج خود را کاملا پاک کنند. افزون بر داروهای گیاهی فوق، پزشکان مصری برای بیماران خود از زاج، روغن سدر، عسل، مغزو جگر سیاه، کندر و… تجویز میکردهاند. مصریان باستان دارای شربتها و پمادهایی برای بیماریهای داخلی و پوستی برای بیماران بودهاند.
مصریان تب بیماران را به وسیله تعریق درمان میکردهاند، این شیوه بعدها به رومیان انتقال یافت و پزشکان رومی به وسیله خواباندن بیمار در حمامهای بخار گرم چون حمام سونا، تب او را کاهش داده و سرانجام برطرف میکردهاند. آنها برای ایجاد سرعت عمل در این کار گل بابونه را با نوعی روغن مخلوط کرده و به بدن بیمار میمالیدند. آنها برای درمان زخم معده دانههای کرچک یا روغن کرچک را به بیمار میخوراندند. همانگونه که اشاره شد، زاج، نعناع وتریاک برای درمان شماری از بیماریها به کار برده میشده است. مصریان برای تقویت مو داروهای گیاهی به کار میبردهاند و خون مارمولک، خون خفاش و کندر را نیز دردرمان پارهای از بیماریهای پوستی موثر میدانستهاند.
هومر، شاعر قرن نهم پیش از میلاد مسیح یونان باستان در کتاب ادیسه خود از شیوههای درمانی و داروهای مصریان نام برده است. هرودت در تواریخ خود، در مبحثی تحت عنوان سخن درباره مصر یادآورشده است که مصریان کسانی بودهاند که دانش پزشکی را تخصصی کرده و برای هر بخش از این دانش، پزشکی مخصوص داشتهاند، از جمله از کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی و چشم پزشک مصریاش به نام آمازیس نام برده است. به گفته همین مورخ داریوش اول نیز از پزشکان مصری در دربار خود استفاده میکرده است.
گفتنی است که مصریان داریوش را یکی از قانونگذاران بزرگ در جهان باستان بهشمار آوردهاند. آنها مینوس (مینوس پادشاه کرت)، ساسیکس (عالم ریاضیات، جبر، هندسه و هیئت و نجوم)، سوتریس (احتمالا فرعون مصر بوده است)، باکوریس آمازیس (وی نیز فرعون مصر بوده است) را در این زمینه نام بردهاند.
طب مصریان در دوره حکومت بطالسه یونانی تبار که از نیمه دوم سده چهارم پیش از میلاد مسیح بر مصر حاکم شده بودند، کماکان به پویایی خود ادامه داد و مراکز پزشکی مصریان ابداعات و یافتههای جدیدی برای یونانیان داشت. ناگفته نماند که کنجکاوی یونانیان در زمینه علوم مصریان از جمله دانش پزشکی به اندازهای بود که پزشکان یونانی پیوسته به دنبال فرصتی بودهاند که به مصر راه یافته و از پزشکان مصری چیزی بیاموزند، بهرغم این تلاشها که تا حدودی هم برای یونانیان موفقیتآمیز بوده، برخی از رموز و اصول پزشکی مصریان برای یونانیان کماکان اسرارآمیز ماند. کارشناسان، مصرشناسان و پژوهشگران، طب مصریان را تا حدودی با طب بابلیان همانند و هماهنگ دانسته و براین باور بودهاند که مصریان و بابلیان و نیز آشوریان با ورد و افسون، طلسم و جادو ابتدا به درمان بیماران میپرداختند و به تدریج شیوههای به کارگیری داروها را در قلمرو دانش پزشکی خود متداول کردند. گفتنی است که بسیاری از این داروهای گیاهی از طریق تجارت و از طریق جزایر کرت، سرزمینهای اژهای، بینالنهرین، ایران و سرزمینهای آفریقایی به مصر میرسیده است.
رابطه میان پزشکان مصری با سرزمینهای دیگر احتمالا پس از سقوط مصر به دست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۳ پیش از میلاد مسیح یعنی ۱۰ سال پیش از مرگ اسکندر به تدریج آغاز شده است و با زمامداری بطالسه در مصر، یونانیان و مردمان دیگر رفته رفته با دانش پزشکی و دیگر علوم مصریان آشنا شدهاند. داریوش اول در سال ۵۲۰ پیش از میلاد مسیح در کاخ شوش، کاهنان و قانوندانان مصری را به حضور پذیرفت و به آنها تا سال ۵۱۶ پیش از میلاد مسیح به مدت چهار سال مهلت داد تا مجموعه قوانین مصریان را تنظیم و برای او بیاورند تا با مطالعه آنها، دستور دهد برای ایرانیان به اجرا درآورده شود.
منابع:
نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب ایران، جلد اول، ۱۳۴۱ شمسی، ص ۷-۸۶
اردشیر خدادادیان، تاریخ ایران باستان، جلد اول، انتشارات سخن ۱۳۸۳، مبحث کمبوجیه دوم و فتح مصر.