جزایر پررونق
او از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۱ کنسول انگلیس در خرمشهر و اهواز بود. از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲ را برای انجام ماموریت تهیه نقشه آینده راهآهن لرستان و فارس گذرانید و از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۳ معاون دوم کنسولگری بوشهر بود. وی در سال ۱۹۱۴ با درجه سروانی مامور جبهه جنگ شد. در خلال سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ نیز ریاست کل امور اداری شرکت نفت ایران و انگلیس را بر عهده داشت. در سال ۱۹۲۴ به شرکت نفت ایران و انگلیس در لندن منتقل شد. چند سال بعد از شرکت نفت استعفا داد و چندی بعد نماینده مجلس بریتانیا شد. ویلسون در جریان جنگ جهانی دوم حین یک پرواز هوایی کشته شد. در اینجا گوشههایی از سفرنامه او به هنگام دیدار از جزایر خلیجفارس را میخوانید:
ساعتی بعد از حرکت از لنگه به جزیره قشم رسیدیم که شناور چراغداری در ساحل آن قرار گرفته بود. آثاری را درسواحل آن میدیدیم که نشان میداد دردورههای پیشین، این جزیره شهر پررونقی را درخود جای داده است؛چون این آثار درظاهر بیش ازیک تپه کوچک طبیعی متشکل از سنگریزههاست، بلکه مجموعهای از سنگ و مصالح ساختمانی است که در کنار تکه - سفالها و ظروف شکسته چینی در روی سطح زمین پراکنده شدهاند - «یک مرکز مهم تجاری» که نویسندگان قرون میانه اطلاعاتی راجع به آن ارائه دادهاند. اما به راحتی نمیتوان از تاریخچه و میزان رونق آن اطلاعاتی داد؛چراکه در اینجا هیچ پناهگاه طبیعی یا بندرگاهی دیده نمیشود که در برابر بادهای همیشگی محل، کشتیها را در خود پناه بدهد و لنگرگاهی طبیعی باشد.
جزیره کیش، هنگامی که بنیامین تودلائی درسالهای ۱۱۷۳ - ۱۱۶۴ م ازآن دیدن کرد، ظاهرا در اوج رونق تجاری خود بود. او میگوید که دراینجا، بهدلیل نبود چشمههای آب شیرین، هیچ نوع فعالیت زراعی صورت نمیگیرد و ساکنان آن ناگزیر از آب باران برای مصارف خود استفاده میکنند: «این محل بازارخرید وفروش بسیارمهمی را درخود جای داده است؛تاجایی که تجارهندی وتجارساکن دردیگر جزایر کالاهای خود را {برای فروش} به اینجا میآورند. همینطور تجار بین النهرین، یمن و ایران انواع کالا را ازقبیل ابریشم، منسوجات پشمی، کتان، پشم، کنف و...، به اینجا میفرستند وآنها را با کالاهای دیگر تجار معاوضه میکنند. آنهایی که از هند میآیند با خود ادویه میآورند. ساکنان جزیره نیز از طریق دلالی میان دو گروه معاوضهکننده امرار معاش میکنند.»
به نظر میرسد کیش به دلایلی نامعلوم، در قرن چهاردهم میلادی (هشتم هجری قمری)، اهمیت خود را از دست میدهد و از آن پس تجارت کیش به هرموز منتقل میشود. افسانهای راجع به اولین ساکنان کیش وجود دارد که همان داستان قیس و گربهاش را به یاد میآورد. داستان زیر یکی از روایتها راجع به این افسانه است: فردی به نام قیس، که پسرزنی بیوه و از ساکنان سیراف بود، با کشتی عازم سفر به هندوستان شد و تنها دارایی او یک گربه بود. او در مسیر خود به سوی هندوستان به جزیره کیش وارد شد. در همین زمان، موشها به کاخ حاکم جزیره حمله کرده و تعداد زیادی از آنها به انبار غذای حاکم جزیره وارد شده بودند و اشخاصی که برای بیرون ریختن موشها استخدام شده بودند، خود شریک موشها شدند. قیس با استفاده از گربه خود توانست این موجودات زیانآور را ناپدید سازد و حاکم جزیره نیز در مقابل، پاداشی به ماجراجوی سیرافی اعطا کرد. قیس از این پس همراه با مادر و برادرش در جزیره ساکن شد «که جزیره {ازاین پس} قیس یا چنانکه ایرانیها میگویند کیش نامیده شد.»
کیش از لحاظ مرکزیت تجارت خلیجفارس جای سیراف را گرفت و در قرن یازدهم میلادی (قرن پنجم هجری قمری) موقعیت سیراف تقریبا مطابق با بندر طاهری کنونی بود که البته بندر طاهری بیش از ۱۱۲ کیلومتری بالاتر از سیراف قدیم است. در غرب بندر طاهری، ویرانههای بندر سیراف قرون اولیه اسلامی قرار دارد که بیش از ۵/ ۱کیلومتری در طول ساحل و در سرازیری ارتفاعات امتداد دارد.
اندکی دورتر ازساحل و در دامنه درههایی که در انتهای ارتفاعات داخلی قرار دارند، آثار دیگری به چشم میخورد که ظاهرا متعلق به پیش از اسلام است. بخشی از این ویرانهها، در دامنه یک تپه، در محوطهای به وسعت تقریبا نیم مایل مربع چندین ردیف از سنگ آبهای جالب توجه وجود دارد که هنوز راجع به ماهیت و کاربرد آنها تعریفی ارائه نشده است. اولین منبعی که ما را از ماهیت سیراف آگاه میکند مربوط به قرن دهم میلادی ( قرن چهارم هجری قمری) است. در آن زمان دو جهانگرد مسلمان که به هند و چین سفر کرده بودند، گزارشهای بدیعی از این مناطق ارائه کردهاند. آنها در روایات خود میگویند که این محل درآن زمان کانون اصلی مبادلات تجاری شرق و غرب و حتی چین بوده است. اصطخری (قرن دهم میلادی / قرن چهارم هجری قمری) میگوید:
«مهمترین شهر این ناحیه سیراف است، که تقریبا از شیراز بزرگتر است؛ خانههای آن از چوب ساج یا دیگر چوبهایی است که از زنگبار میآورند. در این باره داستانهای زیادی نقل میشود. شهر در ساحل دریا قرار گرفته؛ عمارتهای زیبایی دارد و پرجمعیت است. . . واردات آن چوب عود، کهربا، کافور، جواهرات گرانبها، خیزران، عاج، آبنوس، فلفل، صندل، و انواع عطریات و داروهای هندی است.»
در اینجا کشتیهای بومی وتونکهای چینی در کنار هم لنگر انداختهاند. اهمیت تجاری سیراف را میتوان با مطالعه میزان عایدات گمرکی آن ارزیابی کرد، دراین زمینه ابن بلخی {مورخ ایرانی قرن پنجم}می نویسد که میزان این عایدات ۲۳هزارسکه دینارطلا بوده است. سیراف، کیش و هرموز، همراه با بصره، در دوران اسلامی مظاهر تجلی تاریخی تجارت خلیجفارس بودهاند. هرکدام از آنها دریک دوره تاریخی، تا زمانی که خلیجفارس یکی ازکانونهای ارتباط تجاری شرق وغرب بوده، مرکزیت داشت و این حالت تا کشف دماغه امید نیک ادامه یافت.
با طی مسیری به طول یک صد مایل، تقریبا در مسیر شمال بحرین، به بوشهر، مرکز اصلی نفوذ سیاسی انگلستان در خلیجفارس، میرسیم. ما به ناچار باید در ۶ مایلی ساحل لنگر میانداختیم، و جزر و مد نیز تنها میتوانست ما را به لنگرگاه داخلی، که سه مایل نزدیکتر به شهر بود، برساند. هر دو این لنگرگاهها را با اجسام شناور نورانی مشخص کردهاند. روی پرچم کنسولگری نیز نورافکنی نصب شده است. موقعیت و و ضع نابهنجار بوشهر را میتوان از مسافت دورمشاهده کرد. این محل دراصل جزیرهای است که یک قطعه خشکی ۵/ ۱۴کیلومتری گلی آن را به سرزمین اصلی {ایران}متصل کرده است. این شبه جزیره همان مسامبریای آریانوس است:
«شبه جزیرهای است که در آن باغهای فراوانی است با انواع درختان میوهدار.»
ناوگان دریایی اسکندر نیز از آن دیدن میکند. دراینجا حاکم ایرانی جزایر خلیجفارس و مدیر بلژیکی گمرک ایران ساکناند. در بندرگاه اصلی، کشتی پرسپولیس که به دست آلمانیها ساخته شد و تنها باقی مانده ناوگان ناصرالدین شاه است، قرار دارد.
ماموران قرنطینه که انگلیسی بودند - و از طرف دولت ایران به این کارگماشته شده بودند - درعرشه کشتی با ما ملاقات کردند. و با کرجی یا لنجهای شکسته و متروکی که متعلق به کمپانی B.I.S.N و جزئی از ناوگان بزرگترین قدرت دریایی جهان بود - که برای ارتش انگلستان در این نواحی فراهم شده بود - ما را همراهی میکردند تا اگر اوضاع دریا برای حرکت مابه سمت ساحل و پیاده شدن مساعد نبود از طریق این کرجی به ساحل برویم. بیشترین اهمیت بوشهر به خاطر قرارگرفتن در مسیر پررفت و آمدترین و کوتاهترین راه تجاری خلیجفارس به شیراز و نواحی مرکزی ایران است. اینکه واژه بوشهر از چه ریشهای گرفته شده است، جای بحث و بررسی دارد. ریشه این کلمه، آن گونه که در میان عوام رایج است، ابوشهر است که از لحاظ ریشه شناسی زبانی چندان معتبر نیست. دکتر هرتسفلد (۱۸۷۹ - ۱۹۴۸)که راجع به مکانهای جغرافیایی و نامهای مربوط به عصر ساسانیان بررسی ویژه و دقیقی انجام داده است، اینگونه بیان میکند که این کلمه از دو بخش «به» و «اردشیر» تشکیل شده است. او واژه بخت{اردشیر} را که لرد کرزن مطرح میکند، صحیح نمیداند.
و میگوید که نام شهرها در این دوران بیشتر مطابق با نام پادشاهان است. مثل ریواردشیر(ریشهر) و رامهرموز. شبه جزیره بوشهر، محدودهای ارزشمند درمیان اماکن باستانی، در زمینه باستانشناسی بسیارغنی است. دراین شهر پیش ازاین بررسی و کاوشهایی هرچند سطحی و نسنجیده شده و آثاری نیز از دل خاک بیرون آمده است. اما تا سال ۱۹۱۳م که پیزار کاوشهای وسیع وهمه جانبهای را دراین محل آغاز کرد، کارچندان مهمی انجام نشده بود.
کاوشهای پیزار باعث شد که، از لحاظ تاریخی، قدمت سبزآباد {بوشهر} با دوره «کاوشهای بوشهر نشان میدهد منطقه مذکور در گذشتههای بسیار دور جمعیتی را در خود جای داده است که میتوان این گروه انسانی ساکن را پروتو عیلامی نامید. اگرچه در برخی موارد زندگی ابتدایی داشته اند) که متعلق به عصر نوسنگی بودند.»
در دوران اسلامی، سبزآباد ظاهرا خالی ازسکنه شده است و جمعیت آن به نواحی غربی نقل مکان کرده اند؛ جایی که بندر ریشهرباستان قرارداشته است. حدود یک قرن پیش ساکنان این محل نیز، بهدلیل افزایش سطح حمل و نقل دریایی درمحل کنونی بوشهر، به آنجا مهاجرت کردند. پس از آنکه لنگرکشتی را بالا کشیدیم، مسیر تقریبی شمال غربی را به سمت رأس خلیجفارس در پیش گرفتیم و پس از طی سی مایل دیگر، به وضوح دو جزیره خارک و جزیره کوچکتر خارکو را روبه روی خود مشاهده کردیم.
جزیره بزرگ ترکه محیط آن حدود ۱۲مایل است، ازتپههای کمارتفاع لم یزرعی تشکیل شده است که ارتفاع آنها به ۲۵۰ پا میرسد. خارک از بعضی جهات در تاریخ خلیجفارس نقش ویژهای داشته است. درسال ۱۷۵۳ م، این جزیره مرکز اصلی فعالیتهای تجاری هلندیان در خلیجفارس شد؛زمانی که دفتر تجاری خود را دربندرعباس تعطیل کردند و عملا از بصره اخراج شدند. اما تنها چند سالی دراینجا دوام آوردند؛چرا که آنها را میرمهنا بندر ریگی بیرون انداخت. در نتیجه، نفوذ هلندیها در خلیجفارس به پایان رسید.
پس از آن، انگلستان در حد بسیار ناملموسی کنترل آن را به دست آورد. اندکی بعد از آن، بویمان خود مسوولیت جزیره را به عهده گرفتند؛ اما این وضع باعث آشفتگی امور شد وموقعیت مناسبی را برای دزدادن دریایی فراهم کرد. طی دورههای بعد انگلستان دوبار این جزیره را اشغال وازآن بهعنوان پایگاهی برضدایرانیها استفاده کرد. پیشنهادهایی دریکی دو دوره مطرح شد که، براساس آن، خارک پایگاه اصای انگلستان درخلیجفارس انتخاب شود. درعصرکنونی نیزصاحبان کشتیهایی که به مقصد اروندرود از این نواحی عبور میکنند، عمدتا از ساکنان خارک یا بندر ریگ در سواحل ایران هستند.
خارک، همچنین، تا آنجا که از شواهد پیداست، تاریخ دیرینهای دارد. در این جزیره گورهای سنگیای (بیش از۶۰ قبر) وجود دارد. پروفسور هرتسفلد که اخیرا آنها را از نظر باستان شناسی بررسی کرده است، دو دخمه از این مجموعه را، که اندازه بزرگتر و نیز اشکال ویژهای دارند، متعلق به قرن سوم میلادی میداند. روی دیواره این گورها نقش صلیب مقدس که از نوع صلیب نسطوریهاست، دیده میشود و همچنین کتیبههایی نیز که، با وجود محوشدن اکثرنوشتههای آن، مشخصا به خط سریانی است. درطول جنگ {جهانی اول}، نیروهایی که در بینالنهرین مستقر بودند، بهمنظور بهرهبرداری از فلزات خارک که به آنها نیاز فوری داشتند، این جزیره را فتح کردند. اخیرا از این منابع شرکت نفت ایران و انگلیس بار دیگر، بهرهبرداری میکند که طی ۱۱۵ سال اول بهرهبرداری بیش از چهل هزار تن سنگ معدن را به آبادان منتقل کرده است.
دومین صنعت داخلی این جزیره که اهمیت نسبی دارد، صید مروارید است که بهطور متوسط یک صد نفر در این حرفه مشغول به کارند. تقریبا روبه روی جزیره خارک بندر کوچک گناوه قرار دارد که شرکت نفت فوقالذکر در آنجا جادهای به طول ۶۰ مایل به سمت نواحی داخلی ایران احداث کرده است تا از این طریق، نواحی ساحلی را به محلهای اکتشافات نفتی متصل کند. دوازده ساعت را روی دریاگذراندیم تا به خلیج کویت رسیدیم که دربرخی دورهها، بهترین بندرگاه خلیجفارس بود. زمانی شیخ مبارک (وی از سال ۱۸۹۶ به بعد کویت را اداره کرد)به یکی از جهانگردان چنین میگوید:
«این محل ممکن است به بندر مهمی تبدیل شود؛ اما هیچ کشتیای در کنار آن لنگر نمیاندازد.»
منبع:
-Wilson,Arnold, "A Periplus of the Persian Gulf" , The Geographical Journal, vol 69,no3, Mars 1927,pp. 235 - 255